ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت یازدهم
خب بریم من از اول یه چیزیو روشن کنم
حقیقت اینه که.........
جونگ کوک اون روز توی بار عاشق ات شد
و خب این موضوع ازدواج همش زیر سر بانیه
کوک:مدیر چوی اگه میخوای باهات قرارداد رو تمدید کنم باید یه ازدواج اجباری برام ترتیب بدی
مدیر:با کی؟اونجوری که دیگه اجباری نیست
کوکی:اممم....نمیدونم.....مثلا ات
اونش بهت مربوط نیست دیگه
مدیر:خب باشه
حالا فهمیدید؟
دنیا با جیمین بد کرد
شخصیت های داستان فقط جونگ کوک و مدیر چوی از این موضوع خبر دارن
و ات هم از همه جا بی خبر......
خب موضوع رو که حالا فهمیدید
بریم سر داستان
کوک ویو
کمرش خیلی سفید بود
این دختر منو دیوونه میکنه(ببخشید اسمات شد)
باید تحمل کنم تا اونم عاشقم بشه
زیاد طول نمیکشه
(نویسنده:بانی کارت درست نبود
کوک:تو نوشتی به من میگی؟
نویسنده:خب....اممم...تو چرا انجام دادی؟
کوکی:.......)
ات ویو رفتم بخوابم خیلی خوابم میومد
صب که بیدار شدم.......
بمونید تو خماری
امشب دیگه خسته شدم
بقیش واسه فردا
شاید نتونم البته چون قراره بریم باغمون
فعلا شب بخیر رفقا🫂
پارت یازدهم
خب بریم من از اول یه چیزیو روشن کنم
حقیقت اینه که.........
جونگ کوک اون روز توی بار عاشق ات شد
و خب این موضوع ازدواج همش زیر سر بانیه
کوک:مدیر چوی اگه میخوای باهات قرارداد رو تمدید کنم باید یه ازدواج اجباری برام ترتیب بدی
مدیر:با کی؟اونجوری که دیگه اجباری نیست
کوکی:اممم....نمیدونم.....مثلا ات
اونش بهت مربوط نیست دیگه
مدیر:خب باشه
حالا فهمیدید؟
دنیا با جیمین بد کرد
شخصیت های داستان فقط جونگ کوک و مدیر چوی از این موضوع خبر دارن
و ات هم از همه جا بی خبر......
خب موضوع رو که حالا فهمیدید
بریم سر داستان
کوک ویو
کمرش خیلی سفید بود
این دختر منو دیوونه میکنه(ببخشید اسمات شد)
باید تحمل کنم تا اونم عاشقم بشه
زیاد طول نمیکشه
(نویسنده:بانی کارت درست نبود
کوک:تو نوشتی به من میگی؟
نویسنده:خب....اممم...تو چرا انجام دادی؟
کوکی:.......)
ات ویو رفتم بخوابم خیلی خوابم میومد
صب که بیدار شدم.......
بمونید تو خماری
امشب دیگه خسته شدم
بقیش واسه فردا
شاید نتونم البته چون قراره بریم باغمون
فعلا شب بخیر رفقا🫂
۱۱.۶k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.