اسلاید دوم:لباس راحتی دلارام
اسلاید دوم:لباس راحتی دلارام
اسلاید سوم:استایل سارا برای قدم زدن
:*. : 。✿ * ゚ * .: 。 ✿ * ゚ * . : 。 ✿ *
Part"14
دلارام:قبوله
کوک:سه...
دو.....
یک....
شروع
*نیم ساعت بعد*
کوک:تو واقعا سرسخت و عجیب غریبی دلارام
دلارام:هممممم ممنون از تعریف
خب من برنده شدم حالا باید ...
کوک:خب؟
دلارام:هممممم چی بگم
کوک:مشخصه حتما میخوای بگی برام یه عالمه خوراکی بخر یا نمیدونم منو رستوران ببر یا حتی منو ببر شهر بازی یا....
دلارام:واسم اهنگ بخون
کوک:اها..... هاااااا؟
دلارام:گفتم برام اهنگ بخون
اهنگ Still with you رو با گیتار برام بخون...... لطفا
کوک:عاممم باشه باشه قبوله( نمیشد بگی نه پسرم😢😢نمیگی ننت دلش میخواد؟ )
فقط میشه چند دقیقه...
دلارام:اوه بله بله حتما استراحت کنید
کوک:ممنون
عاممم میشه باهام رسمی صحبت نکنی؟
معذب میشم
دلارام:بله بله جناب....نه... یعنی جونگ کوک
کوک:کوکی صدام کن
دلارام:باشه جو....
کوک:*نگاه معنا دار*
دلارام:باشه کوکی( با خنده)
کوک:خیلی خب تو برو حموم و لباساتو عوض کن منم میرم عصرونه درست کنم باهم بخوریم همممممم؟
دلارام:باشه الان میرم حموم
فقط حموم کجاست؟
کوک:بالا مستقیم اتاق سمت راست
اونجا اتاق مهمونه پس راحت باش
دلارام:اها مرسی
*بیست دقیقه بعد*
از حموم اومدم بیرون یه لباس راحت از تو ساک برداشتم و پوشیدم( عکسشو میزارم) موهامو خشک کردم و رفتم پایین
دیدم رو مبل کنار پنجره نشسته رو میز جلو هم دوتا قهوه داغ هست
رفتم و رو مبل رو بروش نشستم
جونگ کوک گیتارو دستش گرفت
تا خواست شروع کنه اسمون شروع به باریدن کرد و دیگه همه چی تکمیل شد
جونگ کوک برام اهنگ میخوند و منم همزمان هم به اهنگش گوش میدادم و هم از خوردن قهوه لذت میبردم
*سارا*
تو خونه تنها بودمو حوصلمم سر رفته بود
تصمیم گرفتم برم بیرون تا یه هوایی عوض کنم
رفتم لباسامو عوض کردم( عکسشو میزارم)موهامو باز گذاشتم یه تینت هم زدم و رفتم بیرون
داشتم همینطور واسه خودم قدم میزدم
چون پاییز اومده بود برگا زرد و نارنجی و بود و هارمونی قشنگی رو به نمایش گذاشته بود
به یجا رسیدم چون دو طرف جادش پر درخت بود خیلی قشنگ بود و جون میداد واسه عکس گرفتن
منم گوشی رو گذاشتم وسط جاده از خودم عکس گرفتم
بعد چند دقیقه عکس گرفتن و تموم کردم و از اون جاده رد شدم
واسه خودم اهنگ پلی کردمو به راهم ادامه دادم که یهو بارون اومد........
اسلاید سوم:استایل سارا برای قدم زدن
:*. : 。✿ * ゚ * .: 。 ✿ * ゚ * . : 。 ✿ *
Part"14
دلارام:قبوله
کوک:سه...
دو.....
یک....
شروع
*نیم ساعت بعد*
کوک:تو واقعا سرسخت و عجیب غریبی دلارام
دلارام:هممممم ممنون از تعریف
خب من برنده شدم حالا باید ...
کوک:خب؟
دلارام:هممممم چی بگم
کوک:مشخصه حتما میخوای بگی برام یه عالمه خوراکی بخر یا نمیدونم منو رستوران ببر یا حتی منو ببر شهر بازی یا....
دلارام:واسم اهنگ بخون
کوک:اها..... هاااااا؟
دلارام:گفتم برام اهنگ بخون
اهنگ Still with you رو با گیتار برام بخون...... لطفا
کوک:عاممم باشه باشه قبوله( نمیشد بگی نه پسرم😢😢نمیگی ننت دلش میخواد؟ )
فقط میشه چند دقیقه...
دلارام:اوه بله بله حتما استراحت کنید
کوک:ممنون
عاممم میشه باهام رسمی صحبت نکنی؟
معذب میشم
دلارام:بله بله جناب....نه... یعنی جونگ کوک
کوک:کوکی صدام کن
دلارام:باشه جو....
کوک:*نگاه معنا دار*
دلارام:باشه کوکی( با خنده)
کوک:خیلی خب تو برو حموم و لباساتو عوض کن منم میرم عصرونه درست کنم باهم بخوریم همممممم؟
دلارام:باشه الان میرم حموم
فقط حموم کجاست؟
کوک:بالا مستقیم اتاق سمت راست
اونجا اتاق مهمونه پس راحت باش
دلارام:اها مرسی
*بیست دقیقه بعد*
از حموم اومدم بیرون یه لباس راحت از تو ساک برداشتم و پوشیدم( عکسشو میزارم) موهامو خشک کردم و رفتم پایین
دیدم رو مبل کنار پنجره نشسته رو میز جلو هم دوتا قهوه داغ هست
رفتم و رو مبل رو بروش نشستم
جونگ کوک گیتارو دستش گرفت
تا خواست شروع کنه اسمون شروع به باریدن کرد و دیگه همه چی تکمیل شد
جونگ کوک برام اهنگ میخوند و منم همزمان هم به اهنگش گوش میدادم و هم از خوردن قهوه لذت میبردم
*سارا*
تو خونه تنها بودمو حوصلمم سر رفته بود
تصمیم گرفتم برم بیرون تا یه هوایی عوض کنم
رفتم لباسامو عوض کردم( عکسشو میزارم)موهامو باز گذاشتم یه تینت هم زدم و رفتم بیرون
داشتم همینطور واسه خودم قدم میزدم
چون پاییز اومده بود برگا زرد و نارنجی و بود و هارمونی قشنگی رو به نمایش گذاشته بود
به یجا رسیدم چون دو طرف جادش پر درخت بود خیلی قشنگ بود و جون میداد واسه عکس گرفتن
منم گوشی رو گذاشتم وسط جاده از خودم عکس گرفتم
بعد چند دقیقه عکس گرفتن و تموم کردم و از اون جاده رد شدم
واسه خودم اهنگ پلی کردمو به راهم ادامه دادم که یهو بارون اومد........
۵.۳k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.