𝕭𝖑𝖆𝖈𝖐 𝖉𝖆𝖞..
𝕭𝖑𝖆𝖈𝖐 𝖉𝖆𝖞..
𝕡𝕒𝕣𝕥..21
$باش بابا
وحشی
میزتون اونجاس
*دست اتو گرفتم رفتم سمت میز
"چرا اومدیم اینجا
*به تو ربطی ندار
وقتی ددیت یکاری میکنه به تو ربطی ندار
" دد..ی..م..؟!
*ار..
بیبی گرل ار..
"جییییغ
پریدم بغل کوک
*هوش اروم باش
اولین باز که بهت گفتم بگی ددی خوشت نمیومد که
چیشد
"دوجت دالم ددی..
*چی..
چی گفتی
" دوجت دالم
*اروم در گوشت گفتم: انقد تنبیهتو سخت نکن کوچولو
"اروم گفتم: باچه
*خنده ریز کردم..
"میشه بچینم
(پاتو نشون دادم)
*بشین
" نشستم رو پات
داشتم رقصارو نگا میکردم پام رو زمین نبود پامو تکون میدادم
کوک
دیگ نمیتونستم تحمل کنم
این بچه هر لحظه داشت کیوت تر میشد
مخصوصا الان که نشسته رو پامو داره با دقت به رقصا نگا میکنه لپاش که اینجوری بات شدستو پاهاش که رو هوا دار تکون میده
واقعا نمیتونم
دیگ نمیتونم
سرمو بردم توی گودی گردنش
لیس غلیظ زدم
"دد..ی
*هیییس
دستتو گرفتم بردمت سمت ماشین
" ددی کجا میریم
*یجایی که خیلی وقته قفله
کوک
تقریبا دو سال پیش من اونجا رو برای همیشه قفل کردم
البته با فکر همیشه
ولی الان
الان دارم اتو میبرم اونجا
اونجایی که قرار بود اتو ببرم ی خونه بود
که وسایلی که اونجا بود باعث درد تا حد مرگ ی دختر ۱۵ ساله شده بود
البته من بخاطر هیچکدوم از قطلام عذاب وجدان ندارم
الانم دارم اتو برای شکنجه اونجا نمیبرم
میخوام
همه چیزشو واسه خودم کنم
حرکت کردم به سمت اون خونه
"ددی
کجا
*سوال ممنوعه
تقریبا تا اونجا نیم ساعت راه بود
نیم ساعت بعد
رسیدیم
" اینجا کجاست
*گفتم سوال ممنوع
"ایچ
*برو تو
" رفتم تو
ی خونه ی عادی بود
"واسه چی اومدیم اینجا
*انقد سوال نکننننننن
𝕡𝕒𝕣𝕥..21
$باش بابا
وحشی
میزتون اونجاس
*دست اتو گرفتم رفتم سمت میز
"چرا اومدیم اینجا
*به تو ربطی ندار
وقتی ددیت یکاری میکنه به تو ربطی ندار
" دد..ی..م..؟!
*ار..
بیبی گرل ار..
"جییییغ
پریدم بغل کوک
*هوش اروم باش
اولین باز که بهت گفتم بگی ددی خوشت نمیومد که
چیشد
"دوجت دالم ددی..
*چی..
چی گفتی
" دوجت دالم
*اروم در گوشت گفتم: انقد تنبیهتو سخت نکن کوچولو
"اروم گفتم: باچه
*خنده ریز کردم..
"میشه بچینم
(پاتو نشون دادم)
*بشین
" نشستم رو پات
داشتم رقصارو نگا میکردم پام رو زمین نبود پامو تکون میدادم
کوک
دیگ نمیتونستم تحمل کنم
این بچه هر لحظه داشت کیوت تر میشد
مخصوصا الان که نشسته رو پامو داره با دقت به رقصا نگا میکنه لپاش که اینجوری بات شدستو پاهاش که رو هوا دار تکون میده
واقعا نمیتونم
دیگ نمیتونم
سرمو بردم توی گودی گردنش
لیس غلیظ زدم
"دد..ی
*هیییس
دستتو گرفتم بردمت سمت ماشین
" ددی کجا میریم
*یجایی که خیلی وقته قفله
کوک
تقریبا دو سال پیش من اونجا رو برای همیشه قفل کردم
البته با فکر همیشه
ولی الان
الان دارم اتو میبرم اونجا
اونجایی که قرار بود اتو ببرم ی خونه بود
که وسایلی که اونجا بود باعث درد تا حد مرگ ی دختر ۱۵ ساله شده بود
البته من بخاطر هیچکدوم از قطلام عذاب وجدان ندارم
الانم دارم اتو برای شکنجه اونجا نمیبرم
میخوام
همه چیزشو واسه خودم کنم
حرکت کردم به سمت اون خونه
"ددی
کجا
*سوال ممنوعه
تقریبا تا اونجا نیم ساعت راه بود
نیم ساعت بعد
رسیدیم
" اینجا کجاست
*گفتم سوال ممنوع
"ایچ
*برو تو
" رفتم تو
ی خونه ی عادی بود
"واسه چی اومدیم اینجا
*انقد سوال نکننننننن
۱۲.۶k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.