Part112
#Part112
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
حتی کفشات هم تو جا کفشی بود، کیفت هم رو رخت اویز، ترسیدم بلایی سرت اومده باشه! تو که خوابت سبکه چرا اینجوری شده بودی، انقدر خوابت سنگین بودی از تخت افتادی پایین متوجه نشدی؟
یکی از ابروهام رو دادم بالا
+ اون قسمت از خونه رو نمیتونستی ببینی خدا رو شکر!
_ شیرین!
با خرص نگاش کردم، از گیجی در اومده بودم!
+ درد و شیرین! مرض و شیرین
به سرتاپام نگاهی انداخت،
و لبش رو گاز گرفت و نگاهش رو چرخوند
خودم میدونستم با چه وضعیتی جلوش هستم ولی مگه مهم بود؟
نه نبود اون بدترش رو هم دیده بود
پوزخندی زدم
+یعنی یه جوری نگاهت رو از روم میچرخونی انگار تا حالا منو ندیدی!
نگاهش رو به چشمام دوخت
_ من همینجوریش هم تو حسرتت هستم، میترسم نتونم خودمو کنترل کنم، میشه لباسات رو عوض کنی
با حرص توپیدم
+ برو بیرون از خونه ی من تا بتونی خودت رو کنترل کنی!
دستش رو روی موهام کشید
_ دلم خیلی برات تنگ شده بود
چرا صداقت کلماتی که از دهنش میومد بیرون انقدر منو قانع میکرد؟
نگاه حرصیم اروم شد
_ شیرین بدجور کمت دارم، تو زندگیم جات خیلی خالیه خیلی زیاد
با بغض حرفاش رو میزد، دستش رو روی صورتم کشید
_ کی عشقم رو قبول میکنی؟ کی مال من میشی؟ کی از ته دل اسمم رو صدا میکنی!
نفس عمیقی کشید، انگار اصلاً تو این دنیا نبود
نفس عمیقی کشید
_ کی بوی تنت دیگه برام ارزو نمیشه؟ کی بوی تنت خونه ام رو پر میکنه! شیرینم کی میتونم مثل آدم زندگی کنم ها؟
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
حتی کفشات هم تو جا کفشی بود، کیفت هم رو رخت اویز، ترسیدم بلایی سرت اومده باشه! تو که خوابت سبکه چرا اینجوری شده بودی، انقدر خوابت سنگین بودی از تخت افتادی پایین متوجه نشدی؟
یکی از ابروهام رو دادم بالا
+ اون قسمت از خونه رو نمیتونستی ببینی خدا رو شکر!
_ شیرین!
با خرص نگاش کردم، از گیجی در اومده بودم!
+ درد و شیرین! مرض و شیرین
به سرتاپام نگاهی انداخت،
و لبش رو گاز گرفت و نگاهش رو چرخوند
خودم میدونستم با چه وضعیتی جلوش هستم ولی مگه مهم بود؟
نه نبود اون بدترش رو هم دیده بود
پوزخندی زدم
+یعنی یه جوری نگاهت رو از روم میچرخونی انگار تا حالا منو ندیدی!
نگاهش رو به چشمام دوخت
_ من همینجوریش هم تو حسرتت هستم، میترسم نتونم خودمو کنترل کنم، میشه لباسات رو عوض کنی
با حرص توپیدم
+ برو بیرون از خونه ی من تا بتونی خودت رو کنترل کنی!
دستش رو روی موهام کشید
_ دلم خیلی برات تنگ شده بود
چرا صداقت کلماتی که از دهنش میومد بیرون انقدر منو قانع میکرد؟
نگاه حرصیم اروم شد
_ شیرین بدجور کمت دارم، تو زندگیم جات خیلی خالیه خیلی زیاد
با بغض حرفاش رو میزد، دستش رو روی صورتم کشید
_ کی عشقم رو قبول میکنی؟ کی مال من میشی؟ کی از ته دل اسمم رو صدا میکنی!
نفس عمیقی کشید، انگار اصلاً تو این دنیا نبود
نفس عمیقی کشید
_ کی بوی تنت دیگه برام ارزو نمیشه؟ کی بوی تنت خونه ام رو پر میکنه! شیرینم کی میتونم مثل آدم زندگی کنم ها؟
۶.۰k
۲۷ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.