انبار در نمیاد و غر نمیزنه در و قفل کردم هوا خیلی سرد بود
انبار در نمیاد و غر نمیزنه در و قفل کردم هوا خیلی سرد بود خیلی زیاد...ولی خب اینجا گرم بود فقط بیرون سرد بود کلارا هم زیاد اعتراض نمیکنه به زندگی جدیدش گاهی اوقات که عصبیم اونو میزنم و خشمم خالی میشه از ۹ سالگیش اینطوریه..رفتم عمارت جین تا شب و اونجا
شب نشینی
ویو اجوما
میخواستم غذای کلارا رو ببرم که در باز نشد زنگ زدم ارباب که گفتن کلید فقط دست خودشونه و با یکبار شام نخورده نمیمیره نمیدونم چرا آنقدر این بچه رو اذیت میکنن
صبح
ویو تهیونگ
از عمارت جین در اومدم تا برم عمارت خودم کلارا هم دیشب شام نخورده بخاطر اینکه کلید دسته من بوده رسیدم عمارت و رفتم تو انبار درشو باز کردم که کلارا رو دیدم که داشت تشنج میکرد سریع بغلش کردم و بردم بیمارستان حالش طوری خراب بود که فقط میلرزید رسیدم بیمارستان و سمت دکتر
+حالش بده کمک کن(نگران،عصبی)
٪اقای محترم تخت ها پر هستن و در حال حاضر بیمار شما فقط با یه دکتر خوب نمیشن چون تشنجشون بند نمیاد
+فقط کافیه دخترم چیزیش بشه بیمارستان و رو سرتون خراب میکنم
تفنگ و گذاشتم رو سرش اصلا مهم نبود چی بشه
+یه تخت و خالی کن و هرچندتا لازمه دکتر بیار اگه دخترم چیزیش بشه به تو هم میشه
٪ب..باشه
ب
شب نشینی
ویو اجوما
میخواستم غذای کلارا رو ببرم که در باز نشد زنگ زدم ارباب که گفتن کلید فقط دست خودشونه و با یکبار شام نخورده نمیمیره نمیدونم چرا آنقدر این بچه رو اذیت میکنن
صبح
ویو تهیونگ
از عمارت جین در اومدم تا برم عمارت خودم کلارا هم دیشب شام نخورده بخاطر اینکه کلید دسته من بوده رسیدم عمارت و رفتم تو انبار درشو باز کردم که کلارا رو دیدم که داشت تشنج میکرد سریع بغلش کردم و بردم بیمارستان حالش طوری خراب بود که فقط میلرزید رسیدم بیمارستان و سمت دکتر
+حالش بده کمک کن(نگران،عصبی)
٪اقای محترم تخت ها پر هستن و در حال حاضر بیمار شما فقط با یه دکتر خوب نمیشن چون تشنجشون بند نمیاد
+فقط کافیه دخترم چیزیش بشه بیمارستان و رو سرتون خراب میکنم
تفنگ و گذاشتم رو سرش اصلا مهم نبود چی بشه
+یه تخت و خالی کن و هرچندتا لازمه دکتر بیار اگه دخترم چیزیش بشه به تو هم میشه
٪ب..باشه
ب
- ۹.۶k
- ۰۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط