لجبازجذاب P
لجباز_جذاب P28
بعد از یک انتقام حسابی و اعتراف خیلی بزرگ.. تونستم اون شب سرمو راحت و بی دردسر روی بالشتم بزارم که یهوو کوک زنگ زد..
+هففف یعنی نمیتونی امروزو ولم کنی؟
الوو
_الوو باید ببینمت
+ولی من نمیتونم بیام
_مهمه
+چقدر؟
_توبیا
+ببین همه الان خوابن چحوری پاشم بیام؟
_بیا بیرون جای خونتون واستادم..
+چییی؟تو اینجا چیکار میکنی؟
_از پشت تلفن نمیشه بگم فقط میخوام چند تا سوال بپرسم ازت..همین
+باشه فردا
_فردا نمیشه همین الان..
+شرمنده خوابم میاد بای
هففف باز میخواد منو ببینه دوباره غر غر کنه و تهدید..
_خدایا من از دست این بشر چه کار کنم؟
+وااای دوباره
الوو
_گفتم بیا پایین
+اه نمیخوام بیام مشکلیه؟
_مجبوری
+کوککک صدامو در نیار... گفتم نمیام یعنی نمیام..
_منم گفتم میای یعنی میای (حالا هیچکدومشونم کوتاه نمیاد)
+ببین زنگ میزنم به پلیس به جرم مزاحمت دستگیرت کنن
_خخخ منم زنگ میزنم به بابات میگم باهام چیکار کردی..
+وااا مگه من چیکارت کردم؟
_وااا مگه من چی کار کردم؟
+داری اعصابمو خورد میکنی... صبر کن الان میام حسابتو میرسم..
اومدم برم پایین که مامان و بابام نشسته بودن با هم فیلم میدین...
اروم اروم اومدم پایین تا نفهمن و رفتم.. بیرون درو نیمه باز گذاشتم...
کوک برام دست تکون داد... منم رفتم سمتش..
+تو کار و زندگی نداری؟
_کار و زندگیم اینجاست
+عجببب..... نکنه خریدی؟
_هنوز نه
که یهو در بسته شد (خاااک عالممم)
+واااای حالا چیکار کنم.. همش تقصیر توعههه..
کوک هم همون لحظه کلاشو سرم کرد و چسبوندم به دیوار .. لبشو به لبم نزدیک کرد.. از شدت شک بهش زل زده بودم... که میخواست بوسم کنه...
+وااای قلبممم این چه کاری بوود؟ داشتم سکته میکردم... اوفففف
_منم همین طور
+خب چرا کردی؟
_انجام ندادم که..
+نه میخواست بکنی بگی کردم..
_بابات اومد در بیرپن رو نگاه کرد میخواستی چیکار کنم.؟ واستم بهش سلام کنم بگم سلام اقای کیم من با دخترون تنها دارم حرف میزنم؟ اونم بگه باشه هر موقع تموم شد بیاد تو..
+هووو درست حرف بزن
_نمیخوام..
+پس من میرم..
_خداحافظ خوش بگذره..
+اه خب حالا چیکار کنم؟ هوم؟
_نمیدونم مشکل خودته
+اگه مشکل خودمه تو چرا داری دخالت میکنی؟ اصلا چیکارم داشتی؟
_فردا بهت میگم.. منم کلید ندارم..
+اه حالا من باید بیرون از سرما بمیرم بخاطر تووو.. برو دیگه..
_سرما؟ ببینم دستت خوبه؟
+اره خوبه
_از دستت عصبانیم چرا بهم نگفتی دوباره خون ریزی کرد رفتی بیمارستان باید از تهیونگ بشنوم؟
+عااا اوون نکنه واسه اونه؟
_بله واسه اونه
+وقتی اومدم خونه آیو بغلم کرد.. یکم فسار داد وقتی رفتم تو اتاقم... پانسمانش کردم یادم رفت در رو قفل کنم تهیونگ اومد و... این شد..
۲۵ لایک..
بعد از یک انتقام حسابی و اعتراف خیلی بزرگ.. تونستم اون شب سرمو راحت و بی دردسر روی بالشتم بزارم که یهوو کوک زنگ زد..
+هففف یعنی نمیتونی امروزو ولم کنی؟
الوو
_الوو باید ببینمت
+ولی من نمیتونم بیام
_مهمه
+چقدر؟
_توبیا
+ببین همه الان خوابن چحوری پاشم بیام؟
_بیا بیرون جای خونتون واستادم..
+چییی؟تو اینجا چیکار میکنی؟
_از پشت تلفن نمیشه بگم فقط میخوام چند تا سوال بپرسم ازت..همین
+باشه فردا
_فردا نمیشه همین الان..
+شرمنده خوابم میاد بای
هففف باز میخواد منو ببینه دوباره غر غر کنه و تهدید..
_خدایا من از دست این بشر چه کار کنم؟
+وااای دوباره
الوو
_گفتم بیا پایین
+اه نمیخوام بیام مشکلیه؟
_مجبوری
+کوککک صدامو در نیار... گفتم نمیام یعنی نمیام..
_منم گفتم میای یعنی میای (حالا هیچکدومشونم کوتاه نمیاد)
+ببین زنگ میزنم به پلیس به جرم مزاحمت دستگیرت کنن
_خخخ منم زنگ میزنم به بابات میگم باهام چیکار کردی..
+وااا مگه من چیکارت کردم؟
_وااا مگه من چی کار کردم؟
+داری اعصابمو خورد میکنی... صبر کن الان میام حسابتو میرسم..
اومدم برم پایین که مامان و بابام نشسته بودن با هم فیلم میدین...
اروم اروم اومدم پایین تا نفهمن و رفتم.. بیرون درو نیمه باز گذاشتم...
کوک برام دست تکون داد... منم رفتم سمتش..
+تو کار و زندگی نداری؟
_کار و زندگیم اینجاست
+عجببب..... نکنه خریدی؟
_هنوز نه
که یهو در بسته شد (خاااک عالممم)
+واااای حالا چیکار کنم.. همش تقصیر توعههه..
کوک هم همون لحظه کلاشو سرم کرد و چسبوندم به دیوار .. لبشو به لبم نزدیک کرد.. از شدت شک بهش زل زده بودم... که میخواست بوسم کنه...
+وااای قلبممم این چه کاری بوود؟ داشتم سکته میکردم... اوفففف
_منم همین طور
+خب چرا کردی؟
_انجام ندادم که..
+نه میخواست بکنی بگی کردم..
_بابات اومد در بیرپن رو نگاه کرد میخواستی چیکار کنم.؟ واستم بهش سلام کنم بگم سلام اقای کیم من با دخترون تنها دارم حرف میزنم؟ اونم بگه باشه هر موقع تموم شد بیاد تو..
+هووو درست حرف بزن
_نمیخوام..
+پس من میرم..
_خداحافظ خوش بگذره..
+اه خب حالا چیکار کنم؟ هوم؟
_نمیدونم مشکل خودته
+اگه مشکل خودمه تو چرا داری دخالت میکنی؟ اصلا چیکارم داشتی؟
_فردا بهت میگم.. منم کلید ندارم..
+اه حالا من باید بیرون از سرما بمیرم بخاطر تووو.. برو دیگه..
_سرما؟ ببینم دستت خوبه؟
+اره خوبه
_از دستت عصبانیم چرا بهم نگفتی دوباره خون ریزی کرد رفتی بیمارستان باید از تهیونگ بشنوم؟
+عااا اوون نکنه واسه اونه؟
_بله واسه اونه
+وقتی اومدم خونه آیو بغلم کرد.. یکم فسار داد وقتی رفتم تو اتاقم... پانسمانش کردم یادم رفت در رو قفل کنم تهیونگ اومد و... این شد..
۲۵ لایک..
- ۱۶.۲k
- ۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط