فقط..خستم.!!..
پارت 2..
با زدن رمز در وارد خونه شد
از هال سو سوی نوری توجه اش رو جلب کرد.
سونگهون بیدار بود!؟
- به به خانم پارک،هیچ معلومه تا این وقت شب کدوم قبرستانی بودی؟..
با نمایان شدن چهره سونگهون از چهارچوب در اتاق متوجه نگاه های عصبی و خشمگین پسر شد.
درسته..حقم داشت.اون فک میکرد دختر امروز مرخصی داره،پس چه دلیل دیگه ای باید برا بیرون موندنش باشه؟..
با متوجه شدن اینکه تمام لباس و موهای دختر یکباره عصبانیت تبدیل به کوهی از نگرانی شد
- یاا..جیا تو چرا خیسی؟
پسر با نگرانی به طرف جیا رفت و شروع به وارسی دختر کرد
- ببینمت .. موهات خیسن
لباساتو به درد پوشیدن- آیشششش جیااااا هیچ معلومه چی کار میکنی؟
دست های سرد دختر رو محکم تو دستاش فشار میداد
- اگه مریض شی چی؟اگه تب کنی؟
انگار نه انگار تا دقایقی قبل از دت دختر عصبی بود. هرچند هنوزم عصبی بود ولی نگرانیش بیشتر از خشم اونو تحت سلطه خودش گرفته بود...
..تمام حرکات پسر براش بی معنی بود..
چرا؟!چرا باید نگران شخص بدرد نخوری مثل تون باشه.
تون به درد هیچی نمیخورد حداقل خودش اینطور فکر میکرد..
درد میکرد.. قلبش..روح رخمیش..
سونگهون واقعا تنها کسی بود که اونو برای وجود خودش میخواست،براش مهم نبود که اون چی بود یا به درد چی میخورد..
ادامه دارد..
یوری
# سونگهون
#انهایپن
# سناریو
#تکپارتی
#یوری
با زدن رمز در وارد خونه شد
از هال سو سوی نوری توجه اش رو جلب کرد.
سونگهون بیدار بود!؟
- به به خانم پارک،هیچ معلومه تا این وقت شب کدوم قبرستانی بودی؟..
با نمایان شدن چهره سونگهون از چهارچوب در اتاق متوجه نگاه های عصبی و خشمگین پسر شد.
درسته..حقم داشت.اون فک میکرد دختر امروز مرخصی داره،پس چه دلیل دیگه ای باید برا بیرون موندنش باشه؟..
با متوجه شدن اینکه تمام لباس و موهای دختر یکباره عصبانیت تبدیل به کوهی از نگرانی شد
- یاا..جیا تو چرا خیسی؟
پسر با نگرانی به طرف جیا رفت و شروع به وارسی دختر کرد
- ببینمت .. موهات خیسن
لباساتو به درد پوشیدن- آیشششش جیااااا هیچ معلومه چی کار میکنی؟
دست های سرد دختر رو محکم تو دستاش فشار میداد
- اگه مریض شی چی؟اگه تب کنی؟
انگار نه انگار تا دقایقی قبل از دت دختر عصبی بود. هرچند هنوزم عصبی بود ولی نگرانیش بیشتر از خشم اونو تحت سلطه خودش گرفته بود...
..تمام حرکات پسر براش بی معنی بود..
چرا؟!چرا باید نگران شخص بدرد نخوری مثل تون باشه.
تون به درد هیچی نمیخورد حداقل خودش اینطور فکر میکرد..
درد میکرد.. قلبش..روح رخمیش..
سونگهون واقعا تنها کسی بود که اونو برای وجود خودش میخواست،براش مهم نبود که اون چی بود یا به درد چی میخورد..
ادامه دارد..
یوری
# سونگهون
#انهایپن
# سناریو
#تکپارتی
#یوری
- ۵.۴k
- ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط