عنوان فیک همسر ساخته شده

---

📜 عنوان فیک: همسر ساخته شده
📍 پارت جدید


---

بعد از آن لحظه‌ی پرحرارت و آرامش‌بخش، تهیونگ و ات با هم به حمام رفتند. بخار گرم آب روی شانه‌هایشان می‌نشست و صدای آرام آب، سکوت بینشان را پر می‌کرد. هیچ عجله‌ای نبود؛ فقط حس نزدیکی و آرامشی که مدت‌ها دنبالش بودند.

بعد از حمام، هر دو لباس‌های راحتی پوشیدند و به سمت سالن رفتند تا به بچه‌ها سر بزنند.
یون، روی صندلی خودش نشسته بود و بدون اینکه حتی به پدرش نگاه کند، لقمه‌های صبحانه‌اش را آرام آرام می‌خورد.
یونا اما… هر چند ثانیه یک بار نگاه کوتاهی به تهیونگ می‌انداخت و بعد سریع به ظرف صبحانه‌اش برمی‌گشت، انگار هنوز کمی از رفتار چند شب پیشش می‌ترسید.

تهیونگ که متوجه نگاه‌های کوتاه دخترش شد، سعی کرد مثل همیشه آرام و مهربان رفتار کند. درست در همان لحظه، زنگ در عمارت به صدا درآمد و خدمتکار بسته‌های بزرگی را وارد سالن کرد.

وقتی یونا کاغذ رنگی بسته را باز کرد و عروسک‌های دخترانه و کیک بزرگ صورتی را دید، چشمانش برق زد و بدون فکر، خودش را در آغوش پدرش انداخت.
یون هم وقتی بسته‌های تفنگ‌های چوبی و پلاستیکی و کتاب‌های اصیل را دید، اول لبخند کوچکی زد و خیلی آرام گفت: «ممنونم پدر…»
اما چند ثانیه بعد، نتوانست نقش "پسر بزرگ و جدی" را ادامه دهد و مثل یک بچه‌ی کوچک، با شوق خودش را در آغوش تهیونگ انداخت.

خانه دوباره پر از صدای خنده شده بود.
اما فردا صبح، همه‌چیز تغییر کرد…

یون در کلاس مخصوص تمرین تیراندازی‌اش مشغول هدف‌گیری بود، که خدمتکار دم در سالن ورودی عمارت با نگرانی ایستاد. زنی با لباس‌های گران‌قیمت و عطر تند وارد شد…
گویی بود — همسر دوم سابق تهیونگ.
زنی که بعد از طلاق، به اجبار پدرش با پیرمرد ثروتمند روسی ازدواج کرده بود، اما حالا برگشته بود… برای انتقام.

یون حتی اسمش را هم نمی‌دانست. چون تهیونگ و ات تصمیم گرفته بودند هیچ‌وقت گذشته‌ی تلخ و رازهای خانوادگی را برای بچه‌ها تعریف نکنند.
اما نگاه سرد و مرموز گویی وقتی به سمت سالن می‌رفت، خبر از روزهای آرام آینده نمی‌داد…


خدایی 165تا بشیم 20تا پارت میزارم ---
دیدگاه ها (۱۸)

---📜 عنوان: همسر ساخته شده📍 پارت جدید---صدای شلیک آخر در سال...

📜 عنوان: سایه‌ای در خانه---از آن روز، چیزی در یون تغییر کرد....

---📜 عنوان فیک: همسر ساخته شده📍 پارت جدید---صبح بود، نور کم‌...

📜 عنوان فیک: همسر ساخته شده---یک ساعت گذشته بود.۱۸ نخ سیگار ...

گل وحشی منپارت ۳ ویو اتتوی خواب بودم که یهو ارباب بیدارم کرد...

( گناهکار ) ۱۰۶ part سر روی رون پای همسرش نهاد و چشم هاشو بس...

black flower(p,240)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط