پارت چهارم دلبر نازم
پارت چهارم دلبر نازم
شب بود ساعت ۱ منو پانیذ رفتیم تو اتاقمون خوابیدیم ..
من زیاد خوابم نمیومد دلم برای کراشم تنگ شده بود😂(منظورش ارسلانه)
رفتم تو اینستا هیچ خبری نبود یهو یه پیام اومد برام...
وایییییی اون اون ارسلان بود😱
پیام رو باز کردم نوشته بود.
A: slm khabi?
You: slm na.
A:che khabar?
You: hich .
A: miyay brim ghadam bezanim?
You: bash.
A: montazeram.💜
You: OK
چت شون به فارسی:
ا: سلام خوابی؟
د: سلام نه.
ا: چه خبر؟
د:هیچی.
ا: میای بریم قدم بزنیم؟
د:بش
ا: منتظرم💜
د:اوکی.
رفتم آماده شدم آرایش داشتم فقط یه تیشرت لش پوشیدم و با شال .. ارسلان زنگ زد..
مکالمه :
ا: سلام آماده ای؟
د: آره بیا دم در.
ا: باش.
رفتم منتظرش موندم اونم اومد سلام کردیم و رفتیم ..
تو خیابونا قدم میزدیم و حرف میزدیم.
ا: تاحالا رل داشتی؟
د:نچ
ا: یعنی الان پاکی😂
د: بیشعور .. آره
ا:😂😂
داشتیم قدم میزدیم که من گفتم ..
د: ایسپک میخوام😁
ا: باش .. چه طعمی؟
د: شکلاتی ..
ارسلان رفت ایسپک بگیره منم منتظرش موندم . که یهو....
ادامه دارد.....
نویسنده: دیانا
شب بود ساعت ۱ منو پانیذ رفتیم تو اتاقمون خوابیدیم ..
من زیاد خوابم نمیومد دلم برای کراشم تنگ شده بود😂(منظورش ارسلانه)
رفتم تو اینستا هیچ خبری نبود یهو یه پیام اومد برام...
وایییییی اون اون ارسلان بود😱
پیام رو باز کردم نوشته بود.
A: slm khabi?
You: slm na.
A:che khabar?
You: hich .
A: miyay brim ghadam bezanim?
You: bash.
A: montazeram.💜
You: OK
چت شون به فارسی:
ا: سلام خوابی؟
د: سلام نه.
ا: چه خبر؟
د:هیچی.
ا: میای بریم قدم بزنیم؟
د:بش
ا: منتظرم💜
د:اوکی.
رفتم آماده شدم آرایش داشتم فقط یه تیشرت لش پوشیدم و با شال .. ارسلان زنگ زد..
مکالمه :
ا: سلام آماده ای؟
د: آره بیا دم در.
ا: باش.
رفتم منتظرش موندم اونم اومد سلام کردیم و رفتیم ..
تو خیابونا قدم میزدیم و حرف میزدیم.
ا: تاحالا رل داشتی؟
د:نچ
ا: یعنی الان پاکی😂
د: بیشعور .. آره
ا:😂😂
داشتیم قدم میزدیم که من گفتم ..
د: ایسپک میخوام😁
ا: باش .. چه طعمی؟
د: شکلاتی ..
ارسلان رفت ایسپک بگیره منم منتظرش موندم . که یهو....
ادامه دارد.....
نویسنده: دیانا
۵.۰k
۱۰ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.