فصل دو پارت هفتم
~کارلوس تو...
به میزا نگاه کرد
~انگار کلاس پر شده خب میگم ی میز بیارن
به راشل نگا کرد
~راشلم انگار راحت نیست
از کلاس بیرون رفت
با بیرون رفتن لویی همه به پسر تازه وارد نگاه کردن
کارلوس که بخاطر نگاها معذب بود با اومدن لویی نفس راحتی کشید
معلم به معاون مدرسه اقای چو اشاره کرد جا میزو بزاره
بعد از گذاشتن میز و رفتن آقای چو لویی رو به راشل گفت
~از این به بعد این میز تو و کارلوسه
~زود جابجا شید که امتحان بگیرم
کارلوس که از امتحان خبری نداشت لبشو گزید
بعد از نشستن راشل اونم نشست
معلم برگه های امتحانو پخش کرد
کارلوس نگاهی به سوالات انداخت
هیچی
هیچی بلد نبود
عینکشو در بینیش درس کرد
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
راشل با دیدن سوالات امتحان لبخندی زد
شروع به نوشتن کرد
دمت گرم عمو لویی
بعد چن مین امتحانشو تموم کرد میخواست بلند شه که نگاهش به کارلوس افتاد
سرشو نزدیک پسر برد
-چیزی شده؟
+خب... من نمیدونستم امتحان داریم
پسر گفت و لبشو گزید
راشل برگه رو جلوی پسر گذاشت
-از من حل کن فقط مواظب باش کسی نفهمه
+برات مشکل پیش میاد
-نترس
پسر زود از روی برگه راشل حل کرد
با تموم شدن امتحان کارلوس هر دو دستاشونو بالا اوردن
-تموم کردم
+منم تموم کردم
~برین بیرون
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
تو حیاط مدرسه قدم میزدن
+اسمت چیه؟
-راشل.. پین راشل
-تو چی؟
+کارلوس والتز از ایتالیا اومدم
راشل سری تکون داد
هردو ساکت شدن
کارلوس سکوتو شکست
به میزا نگاه کرد
~انگار کلاس پر شده خب میگم ی میز بیارن
به راشل نگا کرد
~راشلم انگار راحت نیست
از کلاس بیرون رفت
با بیرون رفتن لویی همه به پسر تازه وارد نگاه کردن
کارلوس که بخاطر نگاها معذب بود با اومدن لویی نفس راحتی کشید
معلم به معاون مدرسه اقای چو اشاره کرد جا میزو بزاره
بعد از گذاشتن میز و رفتن آقای چو لویی رو به راشل گفت
~از این به بعد این میز تو و کارلوسه
~زود جابجا شید که امتحان بگیرم
کارلوس که از امتحان خبری نداشت لبشو گزید
بعد از نشستن راشل اونم نشست
معلم برگه های امتحانو پخش کرد
کارلوس نگاهی به سوالات انداخت
هیچی
هیچی بلد نبود
عینکشو در بینیش درس کرد
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
راشل با دیدن سوالات امتحان لبخندی زد
شروع به نوشتن کرد
دمت گرم عمو لویی
بعد چن مین امتحانشو تموم کرد میخواست بلند شه که نگاهش به کارلوس افتاد
سرشو نزدیک پسر برد
-چیزی شده؟
+خب... من نمیدونستم امتحان داریم
پسر گفت و لبشو گزید
راشل برگه رو جلوی پسر گذاشت
-از من حل کن فقط مواظب باش کسی نفهمه
+برات مشکل پیش میاد
-نترس
پسر زود از روی برگه راشل حل کرد
با تموم شدن امتحان کارلوس هر دو دستاشونو بالا اوردن
-تموم کردم
+منم تموم کردم
~برین بیرون
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
تو حیاط مدرسه قدم میزدن
+اسمت چیه؟
-راشل.. پین راشل
-تو چی؟
+کارلوس والتز از ایتالیا اومدم
راشل سری تکون داد
هردو ساکت شدن
کارلوس سکوتو شکست
۳.۶k
۱۰ بهمن ۱۳۹۹