❌ اصکی ممنوع ❌
❌ اصکی ممنوع ❌
ادامه پارت قبل
"Devastating retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part68
اهی کشیدم و تا رسیدن فقط دعا میکردم جئون نمیره تا اوضاع بدتر از این نشه!
وقتی رسیدیم، گفتن جئون جونگکوک تازه عملش تموم شده و تو ای سی یو تحت مراقبت های ویژه است.
یونگی برای رفتن به آی سی یو کل بیمارستان رو بهم ریخته بود و مثل یه ببر زخم خورده میغرید!
عاقبت هیچ کس حریفش نشد و با لباس های مخصوص رفت داخل!
از پشت شیشه ای سی یو میدیدم که جئون رو تخت خابیده و کلی دستگاه و لوله بهش وصله.
میدیدم که یونگی چطور دستش رو محکم گرفته و پیشونیش رو میبوسه!
میدیدم که چطور سعی میکنه بغضش رو کنترل کنه!
آهی کشیدم.
این تلافی ارزشش رو داشت سیترا؟
ـــ شاید دوساله با هم دشمنن اما رئیس از ته دل عاشق برادرشه.
به کای نگاه کردم: مطمئنم یه اشتباهی شده، آلفاجم هیچوقت قصد کشتن جئون رو نداشت!
کای پوزخند زد: البته که داشت، تو نمیدونی آلفاجم چقدر از کوک متنفر بود!
سیاستمدارانه نزدیکش شدم: میشه منو ببری اداره پلیس؟ ادرسش رو دارم زیاد طول نمیکشه!
کای لبخند محوی زد و موهامو زد پشت گوشم: کیوت گرل ساده، میخای منو گول بزنی؟
سرم رو تکون دادم: نه، فقط نگران دختر عمومم، به نظرت چی میشه؟
کای: اول باید تکلیف کوک روشن بشه، بعد فدرال میاد و بعدم دادگاه و محاکمه!
لرزی به تنم نشست: پلیس فدرال؟
کای دستی تو موهاش کشید: درسته، چون آلفاجم طبعه آمریکاست، پلیس فدرال باید تحقیق کنه!
خاستم التماس کنم که منو ببره ولی فکری به ذهنم رسید.
رو به کای گفتم: میخام برم دستشویی حالت تهوع دارم. با شیطنت گفت: نکنه حامله ای؟ مشتی به بازوش زدم: دهنت رو ببند!
خندید: خوبه گود گرل، خودت رو دست نخورده برای من نگه دار!
بی اعتنا به خنده هاشش رفتم تو دستشویی و به سرعت شماره تهیونگ رو گرفتم.
من تو دنیای مافیا بودم، دنیایی که هر لحظه توش جای دوست و دشمن عوض میشد. درحال حاضر تهیونگ دوست بود و یونگی دشمن شده بود!
ـــ بیبی وولف کجایی؟
قلبم برای لقبی که باهاش صدام زده بود لرزید و گفتم: یونگی همه چی رو فهمیده و قاطی کرده، بلک وولف تحت محاصره است و منو یه جورایی گروگان گرفته!
تهیونگ عصبی شد: تو الان کجایی؟
من: تو بیمارستانی که کوک بستریه، الان حواسشون به من نیست، من خیلی نگران سیترام میشه بیای دنبالم؟
تهیونگ: از جات تکون نخور دارم میام.
ـــ ممنونم تهیونگ!
ـــ دارم میام بیب!
گوشی رو گذاشتم تو جیبم و دزدکی از بیمارستان خارج شدم.
... ادامه دارد...
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
ادامه پارت قبل
"Devastating retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part68
اهی کشیدم و تا رسیدن فقط دعا میکردم جئون نمیره تا اوضاع بدتر از این نشه!
وقتی رسیدیم، گفتن جئون جونگکوک تازه عملش تموم شده و تو ای سی یو تحت مراقبت های ویژه است.
یونگی برای رفتن به آی سی یو کل بیمارستان رو بهم ریخته بود و مثل یه ببر زخم خورده میغرید!
عاقبت هیچ کس حریفش نشد و با لباس های مخصوص رفت داخل!
از پشت شیشه ای سی یو میدیدم که جئون رو تخت خابیده و کلی دستگاه و لوله بهش وصله.
میدیدم که یونگی چطور دستش رو محکم گرفته و پیشونیش رو میبوسه!
میدیدم که چطور سعی میکنه بغضش رو کنترل کنه!
آهی کشیدم.
این تلافی ارزشش رو داشت سیترا؟
ـــ شاید دوساله با هم دشمنن اما رئیس از ته دل عاشق برادرشه.
به کای نگاه کردم: مطمئنم یه اشتباهی شده، آلفاجم هیچوقت قصد کشتن جئون رو نداشت!
کای پوزخند زد: البته که داشت، تو نمیدونی آلفاجم چقدر از کوک متنفر بود!
سیاستمدارانه نزدیکش شدم: میشه منو ببری اداره پلیس؟ ادرسش رو دارم زیاد طول نمیکشه!
کای لبخند محوی زد و موهامو زد پشت گوشم: کیوت گرل ساده، میخای منو گول بزنی؟
سرم رو تکون دادم: نه، فقط نگران دختر عمومم، به نظرت چی میشه؟
کای: اول باید تکلیف کوک روشن بشه، بعد فدرال میاد و بعدم دادگاه و محاکمه!
لرزی به تنم نشست: پلیس فدرال؟
کای دستی تو موهاش کشید: درسته، چون آلفاجم طبعه آمریکاست، پلیس فدرال باید تحقیق کنه!
خاستم التماس کنم که منو ببره ولی فکری به ذهنم رسید.
رو به کای گفتم: میخام برم دستشویی حالت تهوع دارم. با شیطنت گفت: نکنه حامله ای؟ مشتی به بازوش زدم: دهنت رو ببند!
خندید: خوبه گود گرل، خودت رو دست نخورده برای من نگه دار!
بی اعتنا به خنده هاشش رفتم تو دستشویی و به سرعت شماره تهیونگ رو گرفتم.
من تو دنیای مافیا بودم، دنیایی که هر لحظه توش جای دوست و دشمن عوض میشد. درحال حاضر تهیونگ دوست بود و یونگی دشمن شده بود!
ـــ بیبی وولف کجایی؟
قلبم برای لقبی که باهاش صدام زده بود لرزید و گفتم: یونگی همه چی رو فهمیده و قاطی کرده، بلک وولف تحت محاصره است و منو یه جورایی گروگان گرفته!
تهیونگ عصبی شد: تو الان کجایی؟
من: تو بیمارستانی که کوک بستریه، الان حواسشون به من نیست، من خیلی نگران سیترام میشه بیای دنبالم؟
تهیونگ: از جات تکون نخور دارم میام.
ـــ ممنونم تهیونگ!
ـــ دارم میام بیب!
گوشی رو گذاشتم تو جیبم و دزدکی از بیمارستان خارج شدم.
... ادامه دارد...
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۳.۱k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.