❌ اصکی ممنوع ❌
❌ اصکی ممنوع ❌
ادامه پارت قبل
سرش رو اورد بالا و تیله های ماتش با دیدن من برق کمرنگی زد: اینجا رو ببین، تویی توله گرگ؟
لبم رو گاز گرفتم تا گریه ام نگیره: چرا اوردنت اینجا؟ من میدونم تو قاتل نیستی!
از جاش بلند شد و قد بلندش رو به رخ کشید: من بی گناهم و ترسی ندارم، نگران نباش گود گرل!
افسر کیم اخم کرد: اگه بی گناهین بهتره با ما همکاری کنین و بگین چی شده!
سیترا پوزخند زد: تا وکیلم نیاد هیچی به شما لاشخورا نمیگم!
چشمام گرد شد! من پیش ابهت افسر کیم فلج میشدم ولی سیترا انگار داشت با یکی از زیردستاش حرف میزد!
افسرکیم دست به سینه شد: خانم سینگستر شما فرد سرشناسی هستین، این لحن صحبت درحد شما نیست مخصوصا با مامور قانون!
سیترا با طعنه گفت: من سیترا سینگسترم مؤسس کمپانی معروف ترین لوازم آ ایشی بهداشتی کره، این جور حرف زدن درحدم نیست ولی درحدمه که تو سلول باشم هوم؟
تهیونگ لب گزید تا نخنده و افسر کیم یه تای ابروشو داد بالا: خیلی حاضر جوابی دختر جون!
سیترا: من سربازت نیستم که بهت بگم بله قربان افسر کیم!
افسر کیم نتونست اخمش رو حفظ کنه و عاقبت لبخند شیفته ای زد: به مردی که تو سربازشی حسودیم میشه ماده گرگ!
سیترا قهقهه تمسخر امیزی زد: من رئیس به دنیا اومدم نه سرباز!
افسر کیم تایید کرد: درسته، دارم میبینم!
مکثی کرد و ادامه داد: بهتره با من همکاری کنی، اگه سر و کله فدرال پیدا بشه به نفعت نیست!
سیترا اخم کرد: و چی باعث شد فکر کنی به تو بیشتر از پلیس های هم وطنم اعتماد دارم؟
تهیونگ دخالت کرد: سیترا افسر کیم قصدش کمکه، اگه فدرال بیاد همه چی خیلی رسمی میشه و احتمالا پات به دادگاه کشیده میشه.
سیترا سرش رو تکون داد: خب کشیده بشه، من کاملا بیگناهم و ترسی ندارم.
با امیدواری گفتم: خب چرا بهشون نمیگی؟
لبخند محوی زد: تو هنوز بچه ای، نمیدونی این پست فطرتا چجوری از حرفات علیه خودت استفاده میکنن!
افسر کیم تکخند عصبی زد: لاشخور، پست فطرت... خوبه داریم لقب های جدید میگیریم، ادامه بده!
سیترا بی توجه بهش ادامه داد: من صبر میکنم تا وکیلم بیاد.
تهیونگ: اما وکیلت الان پاریسه، تا بیاد طول میکشه!
سیترا پوزخند زد: من مشکلی ندارم، به هر حال افسر کیم زحمت کشیدن و بهترین اتاق مهمان رو برام آماده کردن، بی ادبیه که چند روزی مهمونشون نباشم!
افسر کیم اخم کرد: خیلی سرکشی!
سیترا لبخند جذابی زد: نظر لطفتونه افسر!
.... ادامه دارد ....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
ادامه پارت قبل
سرش رو اورد بالا و تیله های ماتش با دیدن من برق کمرنگی زد: اینجا رو ببین، تویی توله گرگ؟
لبم رو گاز گرفتم تا گریه ام نگیره: چرا اوردنت اینجا؟ من میدونم تو قاتل نیستی!
از جاش بلند شد و قد بلندش رو به رخ کشید: من بی گناهم و ترسی ندارم، نگران نباش گود گرل!
افسر کیم اخم کرد: اگه بی گناهین بهتره با ما همکاری کنین و بگین چی شده!
سیترا پوزخند زد: تا وکیلم نیاد هیچی به شما لاشخورا نمیگم!
چشمام گرد شد! من پیش ابهت افسر کیم فلج میشدم ولی سیترا انگار داشت با یکی از زیردستاش حرف میزد!
افسرکیم دست به سینه شد: خانم سینگستر شما فرد سرشناسی هستین، این لحن صحبت درحد شما نیست مخصوصا با مامور قانون!
سیترا با طعنه گفت: من سیترا سینگسترم مؤسس کمپانی معروف ترین لوازم آ ایشی بهداشتی کره، این جور حرف زدن درحدم نیست ولی درحدمه که تو سلول باشم هوم؟
تهیونگ لب گزید تا نخنده و افسر کیم یه تای ابروشو داد بالا: خیلی حاضر جوابی دختر جون!
سیترا: من سربازت نیستم که بهت بگم بله قربان افسر کیم!
افسر کیم نتونست اخمش رو حفظ کنه و عاقبت لبخند شیفته ای زد: به مردی که تو سربازشی حسودیم میشه ماده گرگ!
سیترا قهقهه تمسخر امیزی زد: من رئیس به دنیا اومدم نه سرباز!
افسر کیم تایید کرد: درسته، دارم میبینم!
مکثی کرد و ادامه داد: بهتره با من همکاری کنی، اگه سر و کله فدرال پیدا بشه به نفعت نیست!
سیترا اخم کرد: و چی باعث شد فکر کنی به تو بیشتر از پلیس های هم وطنم اعتماد دارم؟
تهیونگ دخالت کرد: سیترا افسر کیم قصدش کمکه، اگه فدرال بیاد همه چی خیلی رسمی میشه و احتمالا پات به دادگاه کشیده میشه.
سیترا سرش رو تکون داد: خب کشیده بشه، من کاملا بیگناهم و ترسی ندارم.
با امیدواری گفتم: خب چرا بهشون نمیگی؟
لبخند محوی زد: تو هنوز بچه ای، نمیدونی این پست فطرتا چجوری از حرفات علیه خودت استفاده میکنن!
افسر کیم تکخند عصبی زد: لاشخور، پست فطرت... خوبه داریم لقب های جدید میگیریم، ادامه بده!
سیترا بی توجه بهش ادامه داد: من صبر میکنم تا وکیلم بیاد.
تهیونگ: اما وکیلت الان پاریسه، تا بیاد طول میکشه!
سیترا پوزخند زد: من مشکلی ندارم، به هر حال افسر کیم زحمت کشیدن و بهترین اتاق مهمان رو برام آماده کردن، بی ادبیه که چند روزی مهمونشون نباشم!
افسر کیم اخم کرد: خیلی سرکشی!
سیترا لبخند جذابی زد: نظر لطفتونه افسر!
.... ادامه دارد ....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۳.۰k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.