پارت 55
#پارت_55
بچه ها اومدن برن بیرون ، یهو لیا سمتم رفت سمت میرو چاقوی روی میزو برداشتو سمتم هجوم اورد ....
ارش دوبد سمتش هلش داد ، ولی چاقو خورد بهم ...
خورد به دستم .... دستم پر خون بود ، اما خدا میدونه قلبم خون تر ...
چجوری اجازه دادم همچین لاشیی نزدیک ارشام بشه ...
ارش به سرش ضربه زدو بعدم همه از اتاق رفتن بیرون ...
ارشام با چشمای نیمه باز گف ...
+ آ..آیتکم ت...ترو...خدا م..من
- هیسسسس هیچی نگو ، هیچی نمیخوام بشنوم
+ د..دستت
- خوبم من ...
دستمو روی تنش کشیدم ،،، خیلی عرق کرده بود ... خیس خالی بود
+ آ...آی..تک
- مگه نمیگم ساکتتتت
روی گردنش کبود شده بود ...
دید نگاش میکنم سریع با دستش پوشوند
دستشو برداشتم
+ ن. نگا.ش ن..کن.
- دستتو بردار
+ ایتک.. ل..لطفا
- میگم دستتو بردار ( داد )
دستشو برداشت ، به محض برداشتن دستش جاهای کبودیو ، خودم .گا.ز گرفتم....
بچه ها اومدن برن بیرون ، یهو لیا سمتم رفت سمت میرو چاقوی روی میزو برداشتو سمتم هجوم اورد ....
ارش دوبد سمتش هلش داد ، ولی چاقو خورد بهم ...
خورد به دستم .... دستم پر خون بود ، اما خدا میدونه قلبم خون تر ...
چجوری اجازه دادم همچین لاشیی نزدیک ارشام بشه ...
ارش به سرش ضربه زدو بعدم همه از اتاق رفتن بیرون ...
ارشام با چشمای نیمه باز گف ...
+ آ..آیتکم ت...ترو...خدا م..من
- هیسسسس هیچی نگو ، هیچی نمیخوام بشنوم
+ د..دستت
- خوبم من ...
دستمو روی تنش کشیدم ،،، خیلی عرق کرده بود ... خیس خالی بود
+ آ...آی..تک
- مگه نمیگم ساکتتتت
روی گردنش کبود شده بود ...
دید نگاش میکنم سریع با دستش پوشوند
دستشو برداشتم
+ ن. نگا.ش ن..کن.
- دستتو بردار
+ ایتک.. ل..لطفا
- میگم دستتو بردار ( داد )
دستشو برداشت ، به محض برداشتن دستش جاهای کبودیو ، خودم .گا.ز گرفتم....
۲.۴k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.