اسارت درزندان فرشته!²
اسارتدرزندانفرشته!²
Part Nine(9)
~~~~~~~~~~~~~~~~~
چیزی نگفت و شروع کرد به دویدن.
*4ساعتبعد*
_ اختاپوس چند قلب داره؟
نفس نفس زنان درحالی که خیس عرق بود از فرط درد داد زد: «سه تا!»
_ معنی اسم سارا؟
_ آرام
اجازه دادم چند لحظه مغزش آروم باشه.
_ تا الان چقد دویدی؟!
فریاد زد: «4 ساعت و 21 دقیقه و 18 ثانیه!»
_ حساب کن چند ثانیه...
هوفی کشید و گفت: « پونزده هزار و شیشصد و هفتاد و هشتتتت»
*10 ساعت بعد*
این پسر دیوانس! هنوز با سماجت عجیبی داره میدوئه.
_دیگه نمیتونم!
_ هنوز 16 ساعت نشده...
٢ یا ٣ بار اشتباه کرد که باعث شد به تایمش اضافه کنم.
_ چقد دویده؟
اصلا نفهمیدم کریس کی اومد. اولش یکم مِن مِن کردم ولی بعدش خونسرد گفتم: «تقریبا 10 ساعت...» لبخند به چهرش نشست.
_ اون خیلی شبیه توعه...
_ کم دارم برادر پنهان دیگهای داشته باشم...
با این حرفم زد زیر خنده. همزمان که داشت جلو خندش رو میگرفت گفت: « تو تنها کسی هستی از ته دل منو میخندونی؛ کیم تهیونگ!» گلوشو صاف کرد: «البته نه به اندازه داداشت!»
_ برام سواله واقعا دوسش داری یا دل کندی ازش...
_ ازش متنفرم!
این یه دروغ بود! کریس کسی بود که اگه یه لکه تنفرش رو تن یکی بیوفته زندش نمیزاره... احالا اومده به من میگه از تهسونگ متنفره! خنده داره!
سرعت دویدن پسر هنوز کم نشده بود؛ اما یه دفعه افتاد زمین. مثل ماشینی که یهو تو اوج سرعت خاموش میشه!
کریس دوید سمتش.
_ هنری! هنریییی!
شرط کامنتا رو نرسوندیدااااا
ایندفعه تا 8 لایک و 10 تا کام نمیزارم!
#فیک
#بی_تی_اس
#کیپاپ
Part Nine(9)
~~~~~~~~~~~~~~~~~
چیزی نگفت و شروع کرد به دویدن.
*4ساعتبعد*
_ اختاپوس چند قلب داره؟
نفس نفس زنان درحالی که خیس عرق بود از فرط درد داد زد: «سه تا!»
_ معنی اسم سارا؟
_ آرام
اجازه دادم چند لحظه مغزش آروم باشه.
_ تا الان چقد دویدی؟!
فریاد زد: «4 ساعت و 21 دقیقه و 18 ثانیه!»
_ حساب کن چند ثانیه...
هوفی کشید و گفت: « پونزده هزار و شیشصد و هفتاد و هشتتتت»
*10 ساعت بعد*
این پسر دیوانس! هنوز با سماجت عجیبی داره میدوئه.
_دیگه نمیتونم!
_ هنوز 16 ساعت نشده...
٢ یا ٣ بار اشتباه کرد که باعث شد به تایمش اضافه کنم.
_ چقد دویده؟
اصلا نفهمیدم کریس کی اومد. اولش یکم مِن مِن کردم ولی بعدش خونسرد گفتم: «تقریبا 10 ساعت...» لبخند به چهرش نشست.
_ اون خیلی شبیه توعه...
_ کم دارم برادر پنهان دیگهای داشته باشم...
با این حرفم زد زیر خنده. همزمان که داشت جلو خندش رو میگرفت گفت: « تو تنها کسی هستی از ته دل منو میخندونی؛ کیم تهیونگ!» گلوشو صاف کرد: «البته نه به اندازه داداشت!»
_ برام سواله واقعا دوسش داری یا دل کندی ازش...
_ ازش متنفرم!
این یه دروغ بود! کریس کسی بود که اگه یه لکه تنفرش رو تن یکی بیوفته زندش نمیزاره... احالا اومده به من میگه از تهسونگ متنفره! خنده داره!
سرعت دویدن پسر هنوز کم نشده بود؛ اما یه دفعه افتاد زمین. مثل ماشینی که یهو تو اوج سرعت خاموش میشه!
کریس دوید سمتش.
_ هنری! هنریییی!
شرط کامنتا رو نرسوندیدااااا
ایندفعه تا 8 لایک و 10 تا کام نمیزارم!
#فیک
#بی_تی_اس
#کیپاپ
۴.۱k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.