عشق حاضر جواب منp63

‫فروشنده- خانوم شک دارید تو خریدش ، باور کنید همه یه جفت ازش مونده!‬
‫وای خدا حالا چیکار کنم!‬
‫- ببخشید من الآن میام!‬
‫از مغازه زدم بیرون جمن دست تو جیب جلو ویترین واستاده بود! رفتم جلوش! مظلوم گفتم:‬
‫- جیمین؟ شلیل جوون؟ بی اف عزیزم
‫خندید و گفت:‬
‫- چیه؟ کارت گیره؟‬
‫مثل خانوم محترما گفتم:‬
‫- کارت بانکمو نیاووردم از شانسمم همین یه جفت مونده!‬
‫نفسه عمیقی کشیدو سرشو به چپ و راست تکون داد و یه دفعه خیلی یه هویی دستمو گرفت و‬ ‫رفتیم تو مغازه ... رو به دختر گفت:‬
‫- خانوم اون کفشو میتونید بیارید امتحان کنیم؟‬
‫دختر که انگار جذب تیپو قیافه ی جیمین شده بود اول مثل ویندوز بالا نیومده ها خیره نگاش کرد‬ ‫بعد‬
‫خیلی ذایه رفت کفشو برام اوورد! نکنه شبیه اناستازیا کفشه کوچیک باشه بهم نه خدا نکنه!‬ تازه پای من اونقدرام گنده نیست
‫ای ول کیپه پامه انگار اصلا واسه من قالب گرفتنش!‬
جیمین- راحتی توش؟‬اوکیه؟
‫- پاهام که راحتن ولی خودم که جام نمیشه نظری دربارش بگم!‬
‫جیمین- هه هه هه نمکدون!‬
‫خیلی خوشم اومده بود از کفشه خدا رو شکر این گلابی باهام بود وگرنه مجبور بودم از خیرش‬ ‫بگذرم‬
جیمین - درش بیار دیگه!‬
‫- خیلی خب چرا میزنی؟‬
‫- میخوای واقعا بزنمت تا معنی واقعیشو بچشی؟‬
‫- یکی بزنی دو تا میخوری دوست عزیز!‬
‫پوزخند زد و گفت:‬
‫- عزیزم من وقتی یکی بزنم فرصت نمیشه طرف یکی بزنه چه برسه به دوتا!‬
‫فروشنده یه دفع مثل رخته خواب جمع نکرده ها پرید وسط بحث شیرینه ما!‬
‫- همینو بر میدارید
جیمین : بله ...‬
دیدگاه ها (۰)

عشق حاضر جواب منp64

عشق حاضر جواب منp65

عشق حاضر جواب منp62

عشق حاضر جواب منp61

پلیس. ابلیس. part¹⁴_ خیلی خب بیا این کارت رو بگیر بر...

Part10ادامه پارت ده‌موچی:الو سلام خوبی واسه مهمونی شب یه مهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط