ویو کوک
ویو کوک
صدای ات بود
ات: ارب....ا..ب ( خوابالود
کوک: هوم
دیگه چییزی نگفتودستشو دورم حلقه کردو یرشو گزاش رو سینم پاهای برهنش بم میخورد
چرا این کارو کرد
منم چییزی نگفتمو خوابیدیم
ویو ات
صبح بیدار شدم با لباسا دیشب
بغل بغل چییی من بقل این چیکار میکنم
همینطوری بش زول زده بودم که چش بسته گگف
کوک: درس نیس پسر مردومو دید بزنی
زود خودمو زدم ب خواب
کوک: هعی الان مثلادخوابی
ات:...
کوک: دختر جون ضربان قلبت داره از سینت میزنه بیرون بد چجوری خوابی
زود بلند شدم سر مو اناختم پایین
ات: ارباب بخششید بخششید اشتباه کردمم
کوک رو تخت نشست
کوک: برا چی
ات: که اینجا خوابیدم
کوک: من اوردمت اینحا
سرمو یک بالا اوردمو دوباره انداختم پایین
ات: معزرت میخوام
که یدفعه دستمو گرف تو انداخت بقل خودش
کوک: لازم نیس معزرت بخای
دستشو گزاشته بود رو کمرم ب خودش چسبونده بود
کوک ب لبام نگا میکرد واقعا الان ن وقتش نیس
که یدفعه
_______
اینم ۳ پارت تا فردا😁
صدای ات بود
ات: ارب....ا..ب ( خوابالود
کوک: هوم
دیگه چییزی نگفتودستشو دورم حلقه کردو یرشو گزاش رو سینم پاهای برهنش بم میخورد
چرا این کارو کرد
منم چییزی نگفتمو خوابیدیم
ویو ات
صبح بیدار شدم با لباسا دیشب
بغل بغل چییی من بقل این چیکار میکنم
همینطوری بش زول زده بودم که چش بسته گگف
کوک: درس نیس پسر مردومو دید بزنی
زود خودمو زدم ب خواب
کوک: هعی الان مثلادخوابی
ات:...
کوک: دختر جون ضربان قلبت داره از سینت میزنه بیرون بد چجوری خوابی
زود بلند شدم سر مو اناختم پایین
ات: ارباب بخششید بخششید اشتباه کردمم
کوک رو تخت نشست
کوک: برا چی
ات: که اینجا خوابیدم
کوک: من اوردمت اینحا
سرمو یک بالا اوردمو دوباره انداختم پایین
ات: معزرت میخوام
که یدفعه دستمو گرف تو انداخت بقل خودش
کوک: لازم نیس معزرت بخای
دستشو گزاشته بود رو کمرم ب خودش چسبونده بود
کوک ب لبام نگا میکرد واقعا الان ن وقتش نیس
که یدفعه
_______
اینم ۳ پارت تا فردا😁
۱۷.۵k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.