ویو ات
ویو ات
واقعا تند میرفت ولی حال میداد
حالم و خ ب کرد
بد دوساعت چییزی نفهمیدم
ویو ته
حدود ۴ صبح بود که بیهوش شده بود خیلی خسته بودش برگردوندمش همه جا ساکت بود براید استایل بقلش کردمو وارد شدم
همه چراغا جر ی اواژر خاموش بود که زیر اون چراغم کوک بودو ی۳ بطری الکل خالیو ی نصفه پر
ته: هعی دیوونه ایی انقدر میخوری الان باید مست باشب
کوک: خوش گذشت اصلا نمیوردیش خونه
ته: بس کن کوک حوصله ندار اتاق ات کو
کوک نزدیکم اومدو ات بقل کرد
کوک: تو برو بقیش با من
ته: هعی کلریش نکنی
کوک: میشه گمشی
کوک: در ضمن چرا انقدر بش اهمیت میدی
ته: چون .. چون دوسش دارم
کوک: شرمندت چییزی که متلق ب منه برا کسه دیگه نمیشه شب بخیر
کوک اینو گفت و رف منظورش چی بود اون فقط اربابشهه
ویو کوک
ات بیهوش بود انگار که کوه کنده باشه
بردمش اتاق خودم لباسش یکم کوتاه بود ولی بازم گزاشتمش رو تخت و پتورو کشیدم روش
خودمم بقلش دراز کشیدمو ارنجمو گزاشتم رو صورتم
همینطوری تو فک بودن خوابمم نمیبرد اجیبه که انقدر خوردم ولی مست نیستم تو فکر بودم که صدایی اومد
______________________
نکشید خودتون را😂🤣
واقعا تند میرفت ولی حال میداد
حالم و خ ب کرد
بد دوساعت چییزی نفهمیدم
ویو ته
حدود ۴ صبح بود که بیهوش شده بود خیلی خسته بودش برگردوندمش همه جا ساکت بود براید استایل بقلش کردمو وارد شدم
همه چراغا جر ی اواژر خاموش بود که زیر اون چراغم کوک بودو ی۳ بطری الکل خالیو ی نصفه پر
ته: هعی دیوونه ایی انقدر میخوری الان باید مست باشب
کوک: خوش گذشت اصلا نمیوردیش خونه
ته: بس کن کوک حوصله ندار اتاق ات کو
کوک نزدیکم اومدو ات بقل کرد
کوک: تو برو بقیش با من
ته: هعی کلریش نکنی
کوک: میشه گمشی
کوک: در ضمن چرا انقدر بش اهمیت میدی
ته: چون .. چون دوسش دارم
کوک: شرمندت چییزی که متلق ب منه برا کسه دیگه نمیشه شب بخیر
کوک اینو گفت و رف منظورش چی بود اون فقط اربابشهه
ویو کوک
ات بیهوش بود انگار که کوه کنده باشه
بردمش اتاق خودم لباسش یکم کوتاه بود ولی بازم گزاشتمش رو تخت و پتورو کشیدم روش
خودمم بقلش دراز کشیدمو ارنجمو گزاشتم رو صورتم
همینطوری تو فک بودن خوابمم نمیبرد اجیبه که انقدر خوردم ولی مست نیستم تو فکر بودم که صدایی اومد
______________________
نکشید خودتون را😂🤣
۹.۴k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.