اشتباه من
اشتباه من
پارت۱۲
ات
بنظرم قبول کنم
اره قبول میکنم
پرش زمانی صبح
ات
صبح با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم
آخه کدوم خری ساعت هفت صبح زنگ میزنه
گوشی رو برداشتم
ات.الووو
یونا.چخبر بز من
ات.شما؟
یونا.دیگه منو یادت نمیاد عنتر
ات.یونا..توئی؟
یونا.بله خودم هستم خانوم بز
ات.کثافتتت دلم برات تنگ شده بود
یونا.منم همینطور بیشور
ولی از دستت خیلی ناراحتم بدون اینکه به من بگی رفتی پاریس پنج سال ندیدمت خیلی غصه خوردم
ات.خو حالا غصه نخور کی وقت بزاریم همو ببینیم؟
یونا.امروز خوبع؟
ات.اره ساعت چند؟
یونا.لوکیشن خونتون رو بفرس ساعت پنج میام دنبالت
ات.هنوز همون خونه ی قبلیه
یونا.اع هنوز اونجایین؟
ات.اره ادرسو یادته دیگه
یونا.اره یادمه ساعت پنج میام
ات.خیلع خب دیگه خدافظ مزاحم خابم شدی
یونا.خدافظ موش کور
ات
یونا گوشی قطع کرد
یونا خیلی برام دوست خوبی بود بعد از اینکه با اون جنی هرزه آشنا شدم با یونا دوست شدم خیلی باهم خوب بودیم تا اینکه من رفتم پاریس
تو فکر بودم که در اتاقم باز شد
کوک بود
کوک.چیزی شده ات؟
ات.نه مثلاً چی؟
کوک.اخه اول صبی داشتی بلند حرف میزدی
ات.اها یونا بهم زنگ زده بود
یونا رو یادته دیگه؟
کوک.اوهوم یادمه
ات.کوک بدون اینکه چیز دیگه ای بگه اومد داخل در اتاقو بست
اومد سمت تختم روش دراز کشید
ات.چیکار میکنی کوک؟
کوک.میشه بغلت کنم بخابم؟
ات.نه پاشو برو تو اتاقت
کوک.لطفا
ات.یه نگاه به صورتش انداختم
شبیه یه خرگوش مظلوم شده بود
دلم نیومد بهش نه بگم پس خودم رفتم تو بغلش اونم محکم بغلم کرد
کوک.بع پیشنهادم فکر کردی؟
ات.اره بعداً بهت میگم
کوک.نمیشه الان بگی؟
ات.نه بعداً الان خابم میاد تو هم بخاب
کوک.باشه عزیزم
ات.عزیزم؟
کوک.اره میخام بهت بگم عزیزم
ات.بدون اینکه حرف دیگه ای بزنم چشمامو بستمو خوابیدم
پرش زمانی ساعت ده
ات.با صدای اجوما از خواب بیدار شدم
ات.صب بخیر اجوما
اجوما.صب بخیر دخترم
ات.یه نگاه به دورو ورم کردم کوک نبود....اجوما کوک کجائه؟
اجوما.مگه کنار تو بود؟
ات.اره ساعت هفت اومد کنارم
اجوما.پائینع داره صبحونه میخوره تو هم زود بیا دخترم
ات.چشم اجوما الان میام
رفتم دستشویی کارای مربوط رو کردم اومدم بیرون لباسمو عوض کردم
رفتم پایین
ات.صبح بخیر
بقیه.صبح بخیرر
پرش زمانی بعد از صبحونه
ات
رفتم اتاقم تا لباس بعداز ظهرو انتخاب کنم
نمیدونم چی بپوشم
داشتم لباسامو نگاه میکردم که در اتاقم زده شد
ات.بیا تو
کوک.چیزی شده؟
ات.هوم اره بعد از ظهر قراره با یونا برم بیرون ولی نمیدونم لباس چی بپوشم
تو کمکم میکنی انتخاب کنم کوک؟
کوک.اره چرا ک نه...
پارت۱۲
ات
بنظرم قبول کنم
اره قبول میکنم
پرش زمانی صبح
ات
صبح با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم
آخه کدوم خری ساعت هفت صبح زنگ میزنه
گوشی رو برداشتم
ات.الووو
یونا.چخبر بز من
ات.شما؟
یونا.دیگه منو یادت نمیاد عنتر
ات.یونا..توئی؟
یونا.بله خودم هستم خانوم بز
ات.کثافتتت دلم برات تنگ شده بود
یونا.منم همینطور بیشور
ولی از دستت خیلی ناراحتم بدون اینکه به من بگی رفتی پاریس پنج سال ندیدمت خیلی غصه خوردم
ات.خو حالا غصه نخور کی وقت بزاریم همو ببینیم؟
یونا.امروز خوبع؟
ات.اره ساعت چند؟
یونا.لوکیشن خونتون رو بفرس ساعت پنج میام دنبالت
ات.هنوز همون خونه ی قبلیه
یونا.اع هنوز اونجایین؟
ات.اره ادرسو یادته دیگه
یونا.اره یادمه ساعت پنج میام
ات.خیلع خب دیگه خدافظ مزاحم خابم شدی
یونا.خدافظ موش کور
ات
یونا گوشی قطع کرد
یونا خیلی برام دوست خوبی بود بعد از اینکه با اون جنی هرزه آشنا شدم با یونا دوست شدم خیلی باهم خوب بودیم تا اینکه من رفتم پاریس
تو فکر بودم که در اتاقم باز شد
کوک بود
کوک.چیزی شده ات؟
ات.نه مثلاً چی؟
کوک.اخه اول صبی داشتی بلند حرف میزدی
ات.اها یونا بهم زنگ زده بود
یونا رو یادته دیگه؟
کوک.اوهوم یادمه
ات.کوک بدون اینکه چیز دیگه ای بگه اومد داخل در اتاقو بست
اومد سمت تختم روش دراز کشید
ات.چیکار میکنی کوک؟
کوک.میشه بغلت کنم بخابم؟
ات.نه پاشو برو تو اتاقت
کوک.لطفا
ات.یه نگاه به صورتش انداختم
شبیه یه خرگوش مظلوم شده بود
دلم نیومد بهش نه بگم پس خودم رفتم تو بغلش اونم محکم بغلم کرد
کوک.بع پیشنهادم فکر کردی؟
ات.اره بعداً بهت میگم
کوک.نمیشه الان بگی؟
ات.نه بعداً الان خابم میاد تو هم بخاب
کوک.باشه عزیزم
ات.عزیزم؟
کوک.اره میخام بهت بگم عزیزم
ات.بدون اینکه حرف دیگه ای بزنم چشمامو بستمو خوابیدم
پرش زمانی ساعت ده
ات.با صدای اجوما از خواب بیدار شدم
ات.صب بخیر اجوما
اجوما.صب بخیر دخترم
ات.یه نگاه به دورو ورم کردم کوک نبود....اجوما کوک کجائه؟
اجوما.مگه کنار تو بود؟
ات.اره ساعت هفت اومد کنارم
اجوما.پائینع داره صبحونه میخوره تو هم زود بیا دخترم
ات.چشم اجوما الان میام
رفتم دستشویی کارای مربوط رو کردم اومدم بیرون لباسمو عوض کردم
رفتم پایین
ات.صبح بخیر
بقیه.صبح بخیرر
پرش زمانی بعد از صبحونه
ات
رفتم اتاقم تا لباس بعداز ظهرو انتخاب کنم
نمیدونم چی بپوشم
داشتم لباسامو نگاه میکردم که در اتاقم زده شد
ات.بیا تو
کوک.چیزی شده؟
ات.هوم اره بعد از ظهر قراره با یونا برم بیرون ولی نمیدونم لباس چی بپوشم
تو کمکم میکنی انتخاب کنم کوک؟
کوک.اره چرا ک نه...
۱۲.۴k
۰۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.