پارت اخر

پارت اخر
من میخوام، من این زندان رو با تو میخوام
بوسھ ای روی لب ھام زد و بدون حرف داخل رفت
از مادر شنیدم کھ تولدشھ گفتھ بود روز تولدش تنھا میره کنار دریا
کیکی کھ از قبل درست کرده بودم رو برداشتم و رفتم کنار دریا
کنار ساحل روی تخت سنگی نشستھ بود
بدون حرف کنارش نشستم و شمع روی کیک رو روشن کردم و گفتم: تولدت
مبارک نامجوووون
متعجب شد و فقط نگاھم کرد
+بھ چی زل زدی؟ شمع رو فوت کن ، صد و بیست سالھ بشی
با این حرفم زد زیر خنده و چال گونش نمایان شد و گفت: من صد و سی سالمھ
با مزه سرم رو خاروندم و گفتم: خب دویستو بیست سالھ بشی
دوباره خندید و دلم رو برد
انگشتم رو توی چال لپش فرو کردم و گفتم: پس بگو چرا ھیچ وقت نمیخندی ،
میترسی مردم چال لپتو ببینن و عاشقت بشن
-الان تو دیدی عاشقم شدی؟
+معلومھ کھ نھ
اخماش توی ھم رفت
خندیدم و گفتم: من قبلش عاشقت شدم مثل تو نیستم کھ بخاطر یکی دیگھ عاشقم
شدی
لبخند زد و گفت: من اگھ عاشق اون بودم نمیخوردمش
با تعجب گفتم: مگھ خوردیش
خندید و سری تکون داداین شمع ھارو فوت کن و از خدا بخواه کھ تورو ببخشھ
بوسھ ای بھ موھام زد و شمع ھارو فوت کرد.
لباس عروس سفیدی پوشیدم و مجبورش کردم پیرھن سفیدی زیر کت شلوارش
بپوشھ و کراوات قرمز بزنھ
+آھا الان شد چیھ ھمش مثل پیرمردای ٩٠ سالھ لباس میپوشی
خندیدم و گفتم مھم ظاھره￾من صد سالو رد کردم
تو کلیسا در کنار مادر و دخترا باھم پیمان زناشویی بستیم و طبق رسم خون آشام
ھا قطره ای از خونمون رو داخل یھ شیشھ ریختیم
روی تخت منو خوابوند و گلوم رو بوسید و گفت: مطمئنی
با بوسھ ای کھ روی لبش زدم رضایتم رو اعلام کردم و بتی شدم کھ اون قرار تا
صبح بود بپرستھ
دیدگاه ها (۰)

چند پارتی از جیهوپبا پریشونی و قدمهای سست و لرزون خیابون رو ...

چراغ موتور اجازه نمی داد شخص پشت فرمون دیده بشه اما مطمئن ب...

تا جواب نگیرم نمیرم، اگھ نمیگی منو بکش نمیدونم چرا ولی مطمئن...

دستم رو گرفت و منو دور خودم چرخوند(حرکت رقص) بعد آروم از زمی...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۵

#Gentlemans_husband#Season_two#part_223_خب لیلی باید شمع هار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط