ازدواج سوری ادامه پارت 27
ازدواج سوری ادامه پارت 27
تهیونگ منو محکم گرفت و فشار میداد
بعد از کلی تقلا ولم کرد رفتم یه دوش یه دقیقه ای بگیرم
ته ـ ات زود بیا منم باید دوش بگیرم*با صدای بلند*
ـ باشه*با صدای بلند*
وقتی دوش گرفتم تموم شد حوله رو دور خودم دادم و دمپایمو پوشیدم داشتم اب موهامو با دستم خشک میکردم و میرفتم سمت کمد لباسی که تهیونگ داشت چرت میزد رفتم سمتش و اب موهامو رختم رو صورتش که چشماشو با عصبانیت باز کرد یه لبخند بهش زدم گفتم
ـ حالا میتونی بری دوش بگیری
رفتم سمت کمد
ته ـ وقتای که از حموم میایی بیرون جذاب میشیاااا*خنده*
یه چشم غوره براش رفتم
تهیونگ منو محکم گرفت و فشار میداد
بعد از کلی تقلا ولم کرد رفتم یه دوش یه دقیقه ای بگیرم
ته ـ ات زود بیا منم باید دوش بگیرم*با صدای بلند*
ـ باشه*با صدای بلند*
وقتی دوش گرفتم تموم شد حوله رو دور خودم دادم و دمپایمو پوشیدم داشتم اب موهامو با دستم خشک میکردم و میرفتم سمت کمد لباسی که تهیونگ داشت چرت میزد رفتم سمتش و اب موهامو رختم رو صورتش که چشماشو با عصبانیت باز کرد یه لبخند بهش زدم گفتم
ـ حالا میتونی بری دوش بگیری
رفتم سمت کمد
ته ـ وقتای که از حموم میایی بیرون جذاب میشیاااا*خنده*
یه چشم غوره براش رفتم
۱۰.۹k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.