𝗣𝗮𝗿¹¹²
𝗣𝗮𝗿¹¹²
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
پیشونیش رو از روی پیشونیم برداشت، ولی زیاد فاصله نگرفت، صورتش هنوز نزدیکِ صورتم بود.
چشماش رو باز کرد و نگاهم رو دید، با مکث گفت:
جونگ کوک: چرا نمیخوای بفهمی منو تو ازدواج کردیم مثل همه ی آدمای دیگه.
تنم مور مور شد و نگاهم رو گرفتم.
به ثانیه نرسید که دست زیر چونه ام گذاشت تا صورتم رو بالا بگیره و نگاهش کنم.
نفسی گرفت و خیلی آروم گفت:
جونگ کوک: من مردی نیستم که بخوام تحت فشار بذارمت یا بهخاطر خواسته های خودم اذیتت کنم، اما....
میون حرفش پریدم و با صدای خیلی ریزی گفتم:
ا/ت: جونگ کوک...
دستش رو از زیر چونه ام رها کرد و لحظه ای بعد هر دو دستاش دو طرف صورتم نشستن.
به چشمام خیره شد.
جونگ کوک: من تو رو انتخاب کردم پای همه چیش هم وایستادم.
لبم و چونه ام لرزیدن و آروم زمزمه کردم:
ا/ت: من مناسبِ زندگیت نیستم.
نگاهش یه لحظه روی تمام صورتم چرخید و روی لبم مکث کرد.
ا/ت: با وجود چیزایی که برام اتفاق افتاده، نمیتونم حتی به واقعی شدنِ این زندگی فکر کنم چه برسه....
جونگ کوک: تو کنارِ منی، از چی میترسی؟
از تاثیر حرف هاش بود، یا نازی که میون حرف هاش برای من داشت، بغض به گلوم چنگ زد.
اون نباید زیرِ حرفاش بزنه!
نباید به من دل خوش کنه.
از اول شرط گذاشته بودیم، فقط بهخاطر درسم و امنيتم باشه ولی حالا، اون داره از یه زندگیِ واقعی حرف میزنه...
اشکی از چشمم فرو ریخت.
جونگ کوک اشکم رو با سر انگشتش گرفت و گفت:
جونگ کوک: من صبرم زیاده ا/ت، دلمم روشنه، میدونم ته تصمیمی که گرفتم خوب میشه برامون.
از حرفاش و امیدی که بهم داشت بیشتر بغض کردم و اشک دیگه ای از چشمم فرو ریخت.
بیرحمانه ست اگه دلِ این مرد رو به بودنم خوش کنم و زندگیش رو تحتالشعاع خودم قرار بدم و همه چیز برای اون خلاصه بشه در من.
من برای اون مناسب نیستم.
نه تا زمانی که تهیونگ هنوز به گوشیم زنگ میزنه و توی صفحه دوم شناسنامه ام اسمِ جین نشسته بود.
•پارت صد و دوازدهم•
•یاس•
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
پیشونیش رو از روی پیشونیم برداشت، ولی زیاد فاصله نگرفت، صورتش هنوز نزدیکِ صورتم بود.
چشماش رو باز کرد و نگاهم رو دید، با مکث گفت:
جونگ کوک: چرا نمیخوای بفهمی منو تو ازدواج کردیم مثل همه ی آدمای دیگه.
تنم مور مور شد و نگاهم رو گرفتم.
به ثانیه نرسید که دست زیر چونه ام گذاشت تا صورتم رو بالا بگیره و نگاهش کنم.
نفسی گرفت و خیلی آروم گفت:
جونگ کوک: من مردی نیستم که بخوام تحت فشار بذارمت یا بهخاطر خواسته های خودم اذیتت کنم، اما....
میون حرفش پریدم و با صدای خیلی ریزی گفتم:
ا/ت: جونگ کوک...
دستش رو از زیر چونه ام رها کرد و لحظه ای بعد هر دو دستاش دو طرف صورتم نشستن.
به چشمام خیره شد.
جونگ کوک: من تو رو انتخاب کردم پای همه چیش هم وایستادم.
لبم و چونه ام لرزیدن و آروم زمزمه کردم:
ا/ت: من مناسبِ زندگیت نیستم.
نگاهش یه لحظه روی تمام صورتم چرخید و روی لبم مکث کرد.
ا/ت: با وجود چیزایی که برام اتفاق افتاده، نمیتونم حتی به واقعی شدنِ این زندگی فکر کنم چه برسه....
جونگ کوک: تو کنارِ منی، از چی میترسی؟
از تاثیر حرف هاش بود، یا نازی که میون حرف هاش برای من داشت، بغض به گلوم چنگ زد.
اون نباید زیرِ حرفاش بزنه!
نباید به من دل خوش کنه.
از اول شرط گذاشته بودیم، فقط بهخاطر درسم و امنيتم باشه ولی حالا، اون داره از یه زندگیِ واقعی حرف میزنه...
اشکی از چشمم فرو ریخت.
جونگ کوک اشکم رو با سر انگشتش گرفت و گفت:
جونگ کوک: من صبرم زیاده ا/ت، دلمم روشنه، میدونم ته تصمیمی که گرفتم خوب میشه برامون.
از حرفاش و امیدی که بهم داشت بیشتر بغض کردم و اشک دیگه ای از چشمم فرو ریخت.
بیرحمانه ست اگه دلِ این مرد رو به بودنم خوش کنم و زندگیش رو تحتالشعاع خودم قرار بدم و همه چیز برای اون خلاصه بشه در من.
من برای اون مناسب نیستم.
نه تا زمانی که تهیونگ هنوز به گوشیم زنگ میزنه و توی صفحه دوم شناسنامه ام اسمِ جین نشسته بود.
•پارت صد و دوازدهم•
•یاس•
۷.۷k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.