روانیدوستداشتنیمن

#روانی_دوست_داشتنی_من
P:33
ادامه

همینجوری داشت برای سوهی غور میزد که آروم طوری که نفهمه روی نک پاهام به سمتش رفتم و وقتی که نزدیکش شدم توی یه حرکت دستمو دور کمرش حلقه کردم و لپشو بوسیدم که جیغش رفت هوا
ا.ت: جیغغغغغ

سریع روشو برگردوند که با دیدن من نگاه تاسف باری بهم انداخت و بهم توپید
ا.ت: مرتیکه باقالی نمیگی اینطوری میای سکته میکنم؟

معلوم بود امروز روی دنده ی غور زدنه پس برای اذیت کردنش دستمو از دور کمرش باز کردم و با لبخند بزرگی گفتم
فلیکس: نچ نچ نچ مردم دوست دختر دارن منم دوست دختر دارم دوست دخترای مردم رلشونو عشقم عزیزم صدا میکنن دوست دختر من باقالی
دیدگاه ها (۳)

#روانی_دوست_داشتنی_من P:34(ویو فلیکس)با حرفم گفتا.ت: اینجوری...

#روانی_دوست_داشتنی_منP:35(ویو ا.ت)همچیز داشت خوب و عالی پیش ...

#روانی_دوست_داشتنی_من P:33(ویو فلیکس)* 3 ماه بعد *توی این سه...

#مافیای_من P:73(ویو ا.ت)*چند ساعت بعد*با رسیدنمون به عمارت م...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

شوهر دو روزه. پارت۷۵

یووو داستان جدید

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط