part

part 9
عشق تلخ
#دنیا
دیانا و پانیذ رفتن
کلی خوش گذشت
رفتم پیش مامانم تا داروهاشو بهش بدم
دیدم نا نداره صحبت کنه فقط دیدم داره به داروهاش اشاره میکنه بعضی از قرصا تک و توک پر بودن
ترسیدم شاید فردا نرسم بیام خونه و قرص هاشو نخوره رفتم که از داروخونه قرص بخرم
یه بوس رو پیشونیش کاشتم و بهش گفتم : میدونستی دخترت تو این دنیا فقط تو رو داره
اشکامو و پاک کردم و رفتم
#رضا
استرس تموم بدنمو گرفته بود سریع به سمت خونه دنیا روندم ک ببینمش
همینکه جلوی در رسیدم دیدم داره از خونه خارج میشه با خودم فک کردم بره به کاراش برسهدو بعد ماجرا رو بگم
بعد چند مین کاراش رسید و تو راه بود
سریع رفتم سمتش
بهش فهموندم پشتشم و روشو سمت من برگردوند
دنیا:شما
رضا:ببخشید مزاحمتون شدم شما امروز صبح بام بودید؟؟
دنیا:بله.جانم اتفاقی افتاده.شما برای چی این سوالو از من میپرسید
رضا: من .... من...
ادامه دارد
حیحی حیحی 😀⚡
دیدگاه ها (۳)

part 10عشق تلخ #رضا_من تو بام دیده بودمتون با دوستتون بودین ...

part 11عشق تلخ #رضابا صدای زنگ آیفون از خواب بیدار شدم دیدم...

part 8 عشق تلخ دنیا:پول خوراکی ها رو حساب کردم و از مغازه زد...

part 7 عشق تلخ #دنیارسیدیم دم در خونه کلیدو دادم به پانیذ که...

blackpinkfictions پارت ۲۱

#مافیای_من #P4لینو:کار داشتم پس زودتر بیدار شدم ‍و رفتم دنبا...

پارت 2. خیانت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط