Love with die
Love with die
Part ۱۵
کوک: حس قشنگی داشت که بعد پنج سال که بدنت هیچی رو حس نمیکرد الان بدن عشقشو روی بدنش میکرد* بچه های قشنگم ازتون ممنونم تا اینجا از مامانتون مراقبت کردید از حالا به بعد من از شما سه تا مراقبت میکنم :)
ا/ت: چی گفتی؟ ( خواب آلود )
کوک: هیچی بخواب قشنگم..دلم برات تنگ شده بود
ا/ت: :)..نه دیگه بسه.. لبامو کبوندم به لباش*
کوک: بلاخره دارم حال میکنم 😈*..حیف که حامله ای..آه تا خوب شدم تو هم زرتی..
ا/ت: هیششش..الان حالشو ببر
کوک: 😈 هرچی شما بگی
ا/ت: با لباش هرکاری که فکرشو میکردید کرد..کبود شده بودم* کوکککک
کوک: دیگه کم کم با کوک 6 سال پیشم آشنا شو
ا/ت:خنده*
کوک: از الان به بعد فقط برای تو ام و تو هم برای من
ا/ت: چشم خنده* میای بریم حیاط
کوک: به خاطر تو باشه
ا/ت: کمک میخوای؟
کوک: نه الان بدون چوبم میتونم راه برم ولی لنگ لنگ کنان
ا/ت: دستات چی؟
کوک : فقط بالا نمیتونم ببرم اونم درست میشه..ولی همچی رو حس میکنم
*
ته: کوک تا یک ساعت دیگخ باید بریم برای درمان
کوک: تو هم میخوای بیای؟
ا/ت: حتما
Part ۱۵
کوک: حس قشنگی داشت که بعد پنج سال که بدنت هیچی رو حس نمیکرد الان بدن عشقشو روی بدنش میکرد* بچه های قشنگم ازتون ممنونم تا اینجا از مامانتون مراقبت کردید از حالا به بعد من از شما سه تا مراقبت میکنم :)
ا/ت: چی گفتی؟ ( خواب آلود )
کوک: هیچی بخواب قشنگم..دلم برات تنگ شده بود
ا/ت: :)..نه دیگه بسه.. لبامو کبوندم به لباش*
کوک: بلاخره دارم حال میکنم 😈*..حیف که حامله ای..آه تا خوب شدم تو هم زرتی..
ا/ت: هیششش..الان حالشو ببر
کوک: 😈 هرچی شما بگی
ا/ت: با لباش هرکاری که فکرشو میکردید کرد..کبود شده بودم* کوکککک
کوک: دیگه کم کم با کوک 6 سال پیشم آشنا شو
ا/ت:خنده*
کوک: از الان به بعد فقط برای تو ام و تو هم برای من
ا/ت: چشم خنده* میای بریم حیاط
کوک: به خاطر تو باشه
ا/ت: کمک میخوای؟
کوک: نه الان بدون چوبم میتونم راه برم ولی لنگ لنگ کنان
ا/ت: دستات چی؟
کوک : فقط بالا نمیتونم ببرم اونم درست میشه..ولی همچی رو حس میکنم
*
ته: کوک تا یک ساعت دیگخ باید بریم برای درمان
کوک: تو هم میخوای بیای؟
ا/ت: حتما
- ۱۴.۶k
- ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط