عضو هشتم
عضو هشتم
( تا ابد به یادم موند)
پارت بیستم
چند ساعت بعد
با دست توی گچ و پای باند پیچ شدم نشسته بودم توی اتاق و نامجون و تهیونگ و جونگکوکم پیشم بودن تا به یه نتیجه ای برای بچه برسیم
تهیونگ: ات من با اینکه ممکنه بچه ی من باشه ولی اگه بخوای سقطش کنی من مشکلی ندارم چون کسی که این وسط آسیب میبینه فقط خودتی
ات: من این کارو نمیکنم براچی باید یه بچه رو بکشم ( بغض)
جونگکوک: نامجون تو با بچه مشکلی داری؟
نامجون: معلومه که نه من به اتم گفتم من واقعاً با بچه مشکلی ندارم
جونگکوک: پس مشکل چیه
ات: مشکل دوست دخترای شمان که توی کمپانی کار نمیکنن و ربطی به موزیک ویدیو ها ندارن ولی من اونجا هردوشون رو دیدم
تهیونگ: مطمعنی ؟
ات: آره هردوشون اونجا بودن
جونگکوک: ولی ما با هردوشون کات کردیم
نامجون: پس اونجا... حتماً میخواستن باهاتون حرف بزنن
ات: داشتن با همون پسره حرف میزدن که...
تهیونگ: که چی ( عصبی)
ات: که کشیدم رو زمین
تا این حرفمو زدم تهیونگ سریع از بیمارستان رفت بیرون
ات: ن.. نامجونا بگیرش نره ( بلند)
از زبون نامجون
سریع دویدم سمت تهیونگ و گرفتمش
نامجون: وایسا ببینم کجا میری
تهیونگ: من مطمعنم
نامجون: باشه اگه هم اینکارو کرده که با دعوا نمیشه کاری کرد ...داشتیم حرف میزدیم بیا بریم به یه نتیجه ای میرسیم
از زبون ات
بعد از اومدن اون دوتا دوباره سر جاهامون رفتیم
ات: من تصمیممو گرفتم ......بچرو نگه میدارم ولی کمپانی
تهیونگ: من باهاشون حرف میزنم
بقیه پسرا: سلام
بقیه : سلام(😂🤦🏼♀️)
جیهوپ: پسره رو گرفتن بردنش
جونگکوک: خداروشکر
جین: چطوری
ات:خوبم
جیمین: ات واقعا دلت میاد
ات: که چی
جیمین: بگی از من بدت میاد
ات: از تو ؟ کی گفتم؟
جیمین: تو خونه گفتی از همتون بدم میاد(اداشو در آورد)
ات: خب از دستتون عصبانی تو خودت فکر کن حامله باشی بعد بقیه بدونن ولی بهت نگن
جیمین: والا تا حالا حامله نبودم درکی ندارم نسبت بهش
ات: ایشالله بشی درک کنی
( تا ابد به یادم موند)
پارت بیستم
چند ساعت بعد
با دست توی گچ و پای باند پیچ شدم نشسته بودم توی اتاق و نامجون و تهیونگ و جونگکوکم پیشم بودن تا به یه نتیجه ای برای بچه برسیم
تهیونگ: ات من با اینکه ممکنه بچه ی من باشه ولی اگه بخوای سقطش کنی من مشکلی ندارم چون کسی که این وسط آسیب میبینه فقط خودتی
ات: من این کارو نمیکنم براچی باید یه بچه رو بکشم ( بغض)
جونگکوک: نامجون تو با بچه مشکلی داری؟
نامجون: معلومه که نه من به اتم گفتم من واقعاً با بچه مشکلی ندارم
جونگکوک: پس مشکل چیه
ات: مشکل دوست دخترای شمان که توی کمپانی کار نمیکنن و ربطی به موزیک ویدیو ها ندارن ولی من اونجا هردوشون رو دیدم
تهیونگ: مطمعنی ؟
ات: آره هردوشون اونجا بودن
جونگکوک: ولی ما با هردوشون کات کردیم
نامجون: پس اونجا... حتماً میخواستن باهاتون حرف بزنن
ات: داشتن با همون پسره حرف میزدن که...
تهیونگ: که چی ( عصبی)
ات: که کشیدم رو زمین
تا این حرفمو زدم تهیونگ سریع از بیمارستان رفت بیرون
ات: ن.. نامجونا بگیرش نره ( بلند)
از زبون نامجون
سریع دویدم سمت تهیونگ و گرفتمش
نامجون: وایسا ببینم کجا میری
تهیونگ: من مطمعنم
نامجون: باشه اگه هم اینکارو کرده که با دعوا نمیشه کاری کرد ...داشتیم حرف میزدیم بیا بریم به یه نتیجه ای میرسیم
از زبون ات
بعد از اومدن اون دوتا دوباره سر جاهامون رفتیم
ات: من تصمیممو گرفتم ......بچرو نگه میدارم ولی کمپانی
تهیونگ: من باهاشون حرف میزنم
بقیه پسرا: سلام
بقیه : سلام(😂🤦🏼♀️)
جیهوپ: پسره رو گرفتن بردنش
جونگکوک: خداروشکر
جین: چطوری
ات:خوبم
جیمین: ات واقعا دلت میاد
ات: که چی
جیمین: بگی از من بدت میاد
ات: از تو ؟ کی گفتم؟
جیمین: تو خونه گفتی از همتون بدم میاد(اداشو در آورد)
ات: خب از دستتون عصبانی تو خودت فکر کن حامله باشی بعد بقیه بدونن ولی بهت نگن
جیمین: والا تا حالا حامله نبودم درکی ندارم نسبت بهش
ات: ایشالله بشی درک کنی
- ۱۸.۰k
- ۱۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط