Best worng

Chapter 1
Part19
•ویو بورام•
این پسر..تنها پسری بود که مثل سگ ازش میترسیدم منی که از همه پسرا متنفر بودم..پسره که ادم میکشت عاشق شده بود اونم من..پسری از موقعی که دیدم زندگی برام فرق کرد.. باعث شد هر روز هر لحظه استرس بگیرم و گریه کنم..ولی همه چیز هیچوقت خوب پیش نمیره مثل این میمونه که دومینو رو کامل کردی وسطاش با ی ضربه همش.. همه تلاشات.. همه چیزای خوب بهم میریزه
•ویو جونگکوک•
جولیا..بورام بدترین اشتباهات زندگیم بودن شاید همیشه عاشق دخترایی میشم که خرا*بن؟ یا شاید همشون مثل همن؟ولی این یکی..خیلی.. میدونی حتی کلمه ای برای توصیفش ندارم...دیگه حتی دلم نمیاد ببینمش نمیدونم الان دوستش دارم یا نفرت...بعد اینکه کل الکل رو خوردم رفتم تو اتاقم(اگه دقت کرده باشین بورام تو اتاق جونگکوک بود) با بورام که زانو شورای بغل گرفته بود و رو تخت نشسته بود و یجا زول زده بود مواجه شدم...بی اهمیت رفتم سمت کمد لباسمو با ی شلوار ورزشی عوض کردم(بالا تنش لخته)برگشتم سمتش هنوزم زل زده بود یکجا..رفتم رو تخت و دستمو گذاشتم(بالاتر از کف دست رو چی میگن یادم؟رفف)رو سرم و چشامو بستم..درست وقتی رفتم رو تخت ترسید و از جاش پرید به خودش که اومد از جاش پاشد خاست بره بیرون اتاق که گفتم...

خب خب خب بنظرتون دوستش داره یا نه؟
دیدگاه ها (۶)

Best worng

Best worng

Best worng

Best worng

my love

#invisiblelovePart_13جونگکوک: خوشگل کردیهائون: خوشگل بودم ، ...

پارت ۳ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط