ادامه پارت

ادامه پارت 145
نگاهی بهش کردم و گفتم
مونس باهام قهر کرد چون نذاشتم کیمیا براش قصه بگه عجب گیری کردم آوردن این زن توی زندگیمون بزرگترین اشتباهم بود کاش میتونستم بگم غاط کردم وهمه چیرو جمع و جور کنم...
وبگم من پشیمونم نمیخوام دیگه...

اهورا موهامو به هم ریخت و گفت

_از دست تو خودتم نمیدونی چی میخوای یه مدت پدر منو در آوردی بچه می خوام بچه می خوام تا بذارم اینکارو بکنی اون بالا سرمون اومد باز گفتی نه این زنیکه بیاد پیش ما کیمیا با ما زندگی کنه جلو چشام باشه الان که اینجوری شده کیمیا عقب‌نشینی کرده دیگه کاری به کارمون نداره مثل بچه آدم نشسته سر جاش تو شروع کردی؟
عزیز دلم همه چی خوبه ببین فقط فقط ۸ ماه مونده این ۸ ماه بگذرونیم دیگه همه چی حله.



🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#wallpaper #خلاقانه #عکس_نوشته #ایده #عاشقانه #عکس_نوشته_عاشقانه #خلاقیت #عکس #هنر #جذاب #خاص
دیدگاه ها (۳)

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت147 #جلد_دومنمیدونم احتمالاً حق با اهور...

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت148 #جلد_دومبه جای من اهورا شروع کرد به...

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت145 #جلد_دومچقدر خوب بود که اهورا به هم...

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت144 #جلد_دومیه لیوان بزرگ شربت بجلوی رو...

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط