تقاص عشق

《 تقاص عشق 》
پارت ۴۶

ات با دو از حمام آمد بیرون و سریع موهایش را خشک کرد و بعد از پوشیدن لباس اش موهایش را درست کرد
اسلاید ۲ لباس ات
از اتاق خارج شد و به سالن رفت
یونگی : بیا صبحانه بخور
ات : نه دیرم شده باید برم زود برم
م/ات :حداقل یه لقمه که میخوردی
ات : دیرم شده
یونگی : صبر کن
نون تست را برداشت کره و عسل را بهش مالید و سمته ات رفت و نون تست را بهش داد
یونگی : اینو بخور میدونم که بعدن چیزی نمیخوری
ات با خنده گونه داداش اش را بوسید و با لبخند گفت
ات : خیلییییییی ممنونم هیونگ جونم
سریع از سالن خارج شد و سمته به حیاط عمارت رفت و سوار ماشین اش شد درحال رانندگی نون تست را میخورد
جیمین درحالی که جلوی آینه اتاق اش ایستاده بود دکمه های پیراهنه سفید اش را می بست بعد از شستن دکمه های پیراهن اش موهایش را درست کرد جذاب تر از قبل اش شده بود انقدر که از جذابی اش هیچ دختری
نمیتوانست ازش چشم برداره
اسلاید ۳ لباس جیمین
از اتاق اش خارج شد و به سالن رفت دینا یونیفرم اش را پوشیده بود کیف اش پشته اش بود دست اونجی رو گرفته بود و از پله ها می امد پایین با دیدن جیمین با صدای بلند داد زد بابایی دست اونجی را رها کرد و بر بدو از پله ها می امد پایین جیمین رویه یه پاش رویه زمین نشست و دست هایش را به سمته دینا باز کرد
دینا با بدو آمد تو آغوش جیمین و خیلی سفت بغل اش کرد دینا بغض کرده بود و با بعضی که تویه گلو اش بود و با صدای کوچولو اش گفت
دینا : بابایی ...... کجا بودی دلم بلات تنگ سده بود
جیمین بوسه ای را رویه موهای دینا گذاشت و با صدای ملایم اش گفت
جیمین : کوچولوم باید واسه کاری میرفتم اما ببین اومدم الان پشتم
دینا از آغوش جیمین آمد بیرون و با دست های کوچیک اش صورته جیمین را قاب کرد
دینا : بابایی خیلی لاغل سدی اونجا بهت غذا نمیدادن
جیمین خنده ای کرد و کف دست دینا رو بوسید و با خنده زیبایش گفت
جیمین : بح بح چه دختری دارم بببن عمه اونجی چه به فکرمه
اونجی : اره خیلی دوست داره وقتی نبودی همش میگفت بابایی بابایی
جیمین : منم خیلی دوسش دارم ولی الان باید بریم مهدکودک وگرنه دیر میشه
دینا : باسه بلیم
جیمین : اونجی رفتیم خداحافظ
اونجی : خداحافظ
دیدگاه ها (۱۲)

《 تقاص عشق 》پارت ۴۷ جیمین دست دینا رو گرفته بود وارده کلاس ش...

《 تقاص عشق 》پارت ۴۸جیمین وارده اتاق سوهیوک شد و با عصبانیت ر...

《 تقاص عشق 》پارت ۴۵جیمین ماشین اش را تویه حیاط عمارت اش برد ...

《 تقاص عشق 》پارت ۴۵جیمین ماشین اش را تویه حیاط عمارت اش برد ...

( گناهکار ) 57 part یون بیول روی تختش نشست و دلخور گفت یون ب...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۵#

( گناهکار ) ۱۱۲ part روی صندلی جلوی میز آرایش نشسته، با تعجب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط