انگاه که مرا دید

ᨏᨐᨓP. 5ᨓᨐᨏ
شروع کردم به داغ کردن قابلمه و ریختن اب جوش
و نودل ها رو اضافه کردم و سویا سس و همچین تاریکی و اویشم و نمک و فلفل و روغن زیتون و نخود فرنگی و ذرت هم اضافه کردم خودم که خوشم امده بود رییس نمی دونم میز رو براش چیدم و داشتم می رفتیم‌ که دید یکی از پشت دستم رو گرفت و به سمت خودش کشید ضربان قلبم بیش از حد بالا رفت نمی دونم چرا دیدم. اقای جعون و بهم گفت داری میری
ات: بله غذا تون امادست می خواستم برم کار های دیگه شرکت رو انجام بدم
جونگ کوک: مگه میا بهت نگفت که هرجا من میرم می میری پس الان بمون باهم غذا بخوریم
ات:چشم
جونگکوک: شروع کرد به خوردن و گفت اون خوشمزت
دست پخت خوبه ها
ات: ممنون
جونگکوک: برای فردا صبح تا شب از طرف یه شرکت تبلیغاتی یه مهمونی هست کل برنامه فردا رو کنسل کن و خودت هم بیا
ات: مگه مهمونی چند ساعته
جونگکوک: از صبح تا شب
ات:😐 چقدر زیاد
جونگکوک: معمولا شرکت ها برای مطرح کرد خودشون این کار رو می کنن
راستی ساعت 7 اینجا باش
ات چشم
★پرش زمانی به فردا★ صبح ساعت6 بی دار شدم و یه میکاپ کردم و لباس قرمزی پوشیدم
و راه افتادم برم....
______________
🥺واقعا ممنون که حمایت نمی کنید من این همه زحمت می کشم
اگه حمایت نکنید اصلا می میرم
( می دونم که به چپتونم نیست 😑)
__________
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یوتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#لایک
#کامنت
#حمایت