پارت Blood moon

پارت ۱۲۳ Blood moon




کمربندش و اورد بالا و محکم زد تو بازوم


جیغم رفت هوا

با هر ضربش که به دست و پام میخورد بلند جیغ میزدم و گریه میکردم


با ضربه ای که به سرم خورد سرم افتاد رو زمین و

دیگه هیچی نفهمیدم فقط صدای جیغ سوجین تو گوشم پیچید


وقتی بهوش اومدم اروم چشام و باز کردم سرم خیلی درد میکرد



سوجین با دیدن چشای بازم زد زیر گریه و بغلم کرد



به زور از خودم جداش کردم

ا/ت:اینجا کجاست؟


سوجین:بیمارستانه عزیزم


ا/ت:چرا من و اوردین اینجا؟سرم خیلی درد میکنه



سوجثن:توکه مارو کشتی دختر الان ۶ روزه بیهوشی


با تعجب بهش نگاه کردم تازه داشت یادم میومد چی شده


جونگکوک.....کمربند.....ضربش به سرم...بچه....


سرمو تو دستم گرفتم و ناله میکردم سوجین با ترس اومد طرفم



سوجین:چی شده؟


سوجین: سریع رفت بیرون و با پرستار اومد تو زدم زیر گریه


حتما اون بچه ی بیگناه مرده بود کم کم چشام بسته شد وقتی بیدار شدم


سوجین دستمو تو دستش گرفته بودو سرشو و روش گذاشته بود


بی جون گفتم


ا/ت:سوجین


سریع سرشو بلند کرد و گفت



سوجین:جونم؟خوبی...چیزی میخوای؟


با بغض گفتم

ا/ت:بچه...


لبخندی زدو گفت



سوجین:غصه نخور خدا خیلی دوست داشته که هم خودت سالمی هم بچه
دیدگاه ها (۱)

پارت ۱۲۴ Blood moon بی جون گفتم ا/ت:سوجین سریع سرشو بلند کرد...

پارت ۱۲۵ Blood moon(امشب فقط میتونم یه پارت واستون بزارم😃❤)ب...

پارت ۱۲۲ Blood moonدستم داشت زیر فشار دستش له میشد با گریه گ...

پارت ۱۲۱ Blood moonسوجین با عصبانیت زل زد تو چشای جونگکوککوک...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

شوهر دو روزه. پارت۷۷

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط