دیوانه بازی پارت
دیوانه بازی پارت 15 :
ات ویو:
حس خیلی بدی داشتم هعی وول میخوردم همجا سیاه بود چشامو یکم باز کردم که یهو کوک رو دیدم یهو از جام پریدم مث چی بهم خیره شده بود
+داری چیکار میکنی؟
_دارم بهت زنگ هشدار میدم !
+اونوقت هشدار چی اقای خربزه؟
_یک هشداره اینکه اولین روزه کاریته و ساعت 11 صبحه دو من رئیستم!
+حالا هر خری که باش میتونی منو اخراج کنی نظرت چیه؟
_اگه اخراج بشی خودت میدونی خانم هوانگ یعنی فکر نکن خوبه!
+من اصن باید چیکار کنم؟
_اول بهتره بری دوش بگیری لباس بپوشی بعد هر ماری دوست داشتی بکنی تا بهت بگم!
+باشه اما منم یه شرط دارم! باید بزاری هرجا دلم خواست برم
_میتونی اینکارو بکنی!
+چرا اجازه میدی؟
ات ویو:
یهو دستشو برد بالا و اشاره که که یکی اومد تو اون هیون نبود؟ خودش بود
+اون..؟
_صبح تازه اومد ماله خودت نیازی بهش ندارم! (به سمت هیون اشاره کرد) بیارش
هیون رفت سمت کوک و یچیزی بهش داد
_بشین
5 دقیقه بعد :
+تو روانی ای اینا چه کوفتیه این قرارداده یا حکم زندگیم؟
_میتونی هرجور دوست داری فکر کنی
+همش قبول اما بند 4 قرار داد یعنی چی که باید نقش دوست دخترتو بازی کنم؟
_اشتباه نگو فقط توی عموم اوکی؟
+مرتیکه روانی
_ به نفعته امضاش کنی وگرنه جور دیگه ای باهات برخورد میکنم! خانم هوانگ کوچولو
+واقعا لایق لقب بی عاطفه هستی!
_فقط یه قرار داده بیبن چجوری بچه بازی درمیاری!
ات ویو:
بعضی از بند های قرار داد به نفعم بود و بعضی هاشون نه اصن من توی این خونه چیکار میکنم؟ حالا باید این ادمو تحمل کنم؟
و در مقابلش چی بهم میرسه؟
+در مقابلش چی بهم میره؟
_ازادی
+همین!
_خانم هوانگ نمیتونی با من چونه بزنی تو الان تو دستای منی با امضای این قرار داد فقط زنجیری که دوره گردنته شل تر میشه
(میدونید🥲پیج اصلیم 60 روز به فنا رفته😔)
#فیک#وانشات#پارت#بی_تی_اس
ات ویو:
حس خیلی بدی داشتم هعی وول میخوردم همجا سیاه بود چشامو یکم باز کردم که یهو کوک رو دیدم یهو از جام پریدم مث چی بهم خیره شده بود
+داری چیکار میکنی؟
_دارم بهت زنگ هشدار میدم !
+اونوقت هشدار چی اقای خربزه؟
_یک هشداره اینکه اولین روزه کاریته و ساعت 11 صبحه دو من رئیستم!
+حالا هر خری که باش میتونی منو اخراج کنی نظرت چیه؟
_اگه اخراج بشی خودت میدونی خانم هوانگ یعنی فکر نکن خوبه!
+من اصن باید چیکار کنم؟
_اول بهتره بری دوش بگیری لباس بپوشی بعد هر ماری دوست داشتی بکنی تا بهت بگم!
+باشه اما منم یه شرط دارم! باید بزاری هرجا دلم خواست برم
_میتونی اینکارو بکنی!
+چرا اجازه میدی؟
ات ویو:
یهو دستشو برد بالا و اشاره که که یکی اومد تو اون هیون نبود؟ خودش بود
+اون..؟
_صبح تازه اومد ماله خودت نیازی بهش ندارم! (به سمت هیون اشاره کرد) بیارش
هیون رفت سمت کوک و یچیزی بهش داد
_بشین
5 دقیقه بعد :
+تو روانی ای اینا چه کوفتیه این قرارداده یا حکم زندگیم؟
_میتونی هرجور دوست داری فکر کنی
+همش قبول اما بند 4 قرار داد یعنی چی که باید نقش دوست دخترتو بازی کنم؟
_اشتباه نگو فقط توی عموم اوکی؟
+مرتیکه روانی
_ به نفعته امضاش کنی وگرنه جور دیگه ای باهات برخورد میکنم! خانم هوانگ کوچولو
+واقعا لایق لقب بی عاطفه هستی!
_فقط یه قرار داده بیبن چجوری بچه بازی درمیاری!
ات ویو:
بعضی از بند های قرار داد به نفعم بود و بعضی هاشون نه اصن من توی این خونه چیکار میکنم؟ حالا باید این ادمو تحمل کنم؟
و در مقابلش چی بهم میرسه؟
+در مقابلش چی بهم میره؟
_ازادی
+همین!
_خانم هوانگ نمیتونی با من چونه بزنی تو الان تو دستای منی با امضای این قرار داد فقط زنجیری که دوره گردنته شل تر میشه
(میدونید🥲پیج اصلیم 60 روز به فنا رفته😔)
#فیک#وانشات#پارت#بی_تی_اس
- ۵.۲k
- ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط