part

part24

تهیونگ: مهمون دارم
ا/ت: باشه
تق تق تق
م: ا/ت درو باز کن
تهیونگ: خودم میرم
ا/ت: باشه
تهیونگ: بیا داخل
ا/ت: رینا
رینا: سلام
ا/ت: سلام
م: سلام دخترم
رینا: سلام خاله
تهیونگ: بیا بریم تو اتاقم
رینا برای چی اومده یعنی مهمونش ریناست اصلا به من چه من میرم اتاق تهیونگ
رفتم داخل اتاق
تهیونگ: ا/ت دنباله چی میگردی؟
ا/ت: گوشیم
تهیونگ: تو دستته
ا/ت: یعنی شارژر گوشیم
تهیونگ: تو اتاق خودته
ا/ت: هنذفریم کجاست؟
تهیونگ: تو اتاق خودته اصلا تو اتاق من چیزی نداری
ا/ت: اصلا با بودن من اینجا مشکل داری؟
تهیونگ: ا/ت وقتی سوآ میاد اینجا من کی اومدم تو اتاقت؟
ا/ت: باشه من رفتم

یک ساعت بعد
بیاید شام بخورید
رفتیم نشستیم
رینا: وایی خاله خیلی خوشمزست
م: نوش جان
پ: شما دوست دختر تهیونگ هستی؟
ا/ت: نه نیست
رینا: ا/ت جان تو از کجا میدونی
با تعجب به تهیونگ نگاه کردم
تهیونگ: من همه چیزو به ا/ت میگم نه عمو جان ما فقط دوستیم
پ: اها
رینا: ببخشید پدرم پیام داده باید برم بازم تشکر میکنم بابت غذا
تهیونگ: صبر کن میخوام یه چیزی بهت بگم
م: دختر خیلی خوبیه
ا/ت: مامان مگه میشناسیش؟ اصلا هم دختر خوبی نیست
پ: چرا؟
ا/ت: هیچی من برم بخوابم

فردا
مدرسه (زنگ تفریح)
میخواستم برم پیش تهیونگ تو حیاط مدرسه خودشو چونهو بودن رفتم پشت درخت حرفاشون رو گوش کردم
تهیونگ: خیلی دوسش دارم
چونهو: الان چی دوست دختر داری؟
تهیونگ: اره دارم
دیوونه گفته بودم کسیو نگو
چونهو: گفتی که ا/ت رو فراموش کردی چون باهم مثل خواهر برادر بودید
چی خواهر و برادر
تهیونگ: خب
چونهو: پس اسم دوست دخترت چیه؟
تهیونگ: لونا
لونا کیه؟
سریع از اونجا رفتم


#فیک
#سناریو
دیدگاه ها (۱۰)

part25 شبتو خونه بودیمم: ا/ت میای کمکم ا/ت: مامان یکم خستم ت...

p26با گریه رفتم خونه سوآ همه چیزو بهش گفتمسوآ: خب چرا بهم نگ...

part23رسیدیم خونها/ت: صبر کن قبل از اینکه بریم داخلتهیونگ: چ...

part22چونهو: همین که شنیدیتهیونگ: نه نمیخوام سوآ: نمیشه باید...

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط