پارت رمانسفرعشق

#پارت_۷۴ #رمان_سفر_عشق
سارافن قرمز روپوش سبز تیره..جین سبز تیره مایل به مشکی..شال بلند قرمز
کیف و کفش مشکیمو برداشتم و گوشیم
برگشتم سمت رسام
هنوز رو تخت بود و به من نگاه میکرد
من:رسام توکه هنوز نشستی پاشو دیگه
رسام:یه چیز بگم بهم نمیخندی
من:نه
رسام:کمرم درد میکنه
یکم نگاش کردم و بعد زدم زیر خنده
رسام ناراحت نگام کرد و خابید رو تخت لحاف هم کشید رو سرش
با قهرش خندم بیشتر شد
با ته مونده خنده گفتم:با اون همه خشونت بایدم کمرت درد کنه
کیفمو گذاشتم رو میز رفتم رو تخت کنارش نشستم
لحافو از رو سرش کشیدم
با قهر روشو کرد اونور
من:رسام
رسام:سکوت
من:آقای من
بازم سکوت کرد و جواب نداد
من:عشقم پاشو دیگه
رسام:نمیخام
من:چیکار کنم قهر نباشی
رسام:بهم خندیدی
من:خب خندم گرفت دست خودم نبود که
رسام:نمیام
صورتشو با دستام گرفتم سمت خودم
من:چرا نمیای
رسام:کمرم درد میکنه
لبخند گنده ای زدم
رسام:نخند عه
من:باشه باشه
لباشو مثل بچه کوچولو ها بر چید
خم شدم و محکم لباشو بوسیدم
من:قربون پسر کوچولوم برم
رسام:نمیام قهرم
من:شب کمرتو خوب میکنم
رسام:قول دادیا
من:قول
رسام:بوسم کن بلند شم
لباشو غنچه کرد
محکم لباشو بوسیدم
من:بلند شو حالا
پاشد و رفت سرویس
اومد بیرون و رفت جلوی آیینه موهاشو شونه کرد و مدل داد
عاشق مدل موهاشم
عطر زد و رفت سمت کمد
تیشرت قرمز با جین سبز پوشید با کالج مشکی
ساعت مشکیش رو هم انداخت دستش
رفتم سمت کشو خودم ساعتمو دستم کردم و عطر خنک و شیرینمو زدم
دیدگاه ها (۳)

#پارت_۷۵ #_رمان_سفر_عشقحلقه مو هم دستم کردمرسام:بریمرسام هم ...

#پارت_۷۶ #رمان_سفر_عشقرسام:الین اگه میاد منم میرم بالامامان:...

#پارت_۷۳ #رمان_سفر_عشقرفتیم داخل اتاق باهم اول من رفتم سرویس...

#پارت_۷۲ #رمان_سفر_عشقآریا:خیلی نمک میریزی دومادرهام:گوله نم...

پارت ۷+خیلی بدی من میرم . تو گفتی کاری نداری باهام اییی(گریه...

ᵖ1

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط