رمان زندگی دوباره
رمان زندگی دوباره
پارت۹
#آلارا
با احساس نوازش های روی گونم و بوسه ای روی گونم سریع چشمامو باز کرد..بابا اومده!؟..اما با دیدن پسری ک بالا سرم بود و داشت گونمو نوازش میکرد چشام گرد شد..هع حتما دارم خواب میبینم آرع بابا دیشب انقدر ب پیمان فکر کردم دارم خواب میبینم شوهر کردم ولی چ شانس بهم رو کردا چ شوهر خوشگلی گیر اوردم
-متاسفم دلی جبران میکنم
بعد گونمو بوسید..آخی شوهرم منو دلی صدا میکنه خب چرا میگه دلی بگه قلبم چی میشه مگه..
لبخند جذابی زد و گفت:امروز نمیفرستمت دانشگاه
چیع!؟..آخه این چ شانسیه تو خوابمم باید اسم اون کوفتی رو بشنوم..
ی ابرو شو داد بالا گفت:خوشحال نشدی؟
وای چقدر شوهر پر حرفی دارم خدایا اینکه خوابه واقعیت نشه صلوات..دیگه خسته شدم از این خواب میخوام بیدار شم..
دستمو ی نیشگونی گرفتم ک فقط دردش اثر کرد ن بیدارشدنم
بیشتر دستمو نیشگون گرفتم ولی هیچی همون پسرع بالا سرم بودو با تعجب نگام میکرد..یهو روی تخت نشستم و روبهش گفتم
-دستمو نیشگون بگیر..
-وا حالت خوبع دلی
-دلیو کوفت دستمو نیشگون بگیر
چشم غره ای رفت ک تو دلم گفتم ایشالا چشات کورشع
دستمو گرفتو و ی نیشگون محکم گرفت ک جیغم در اومد ولی باز من ک خوابم..نگاهی ب اطرافم کردم ک خشک شدم...
-دلژین من دارم میرم آماده بشم توهم آماده شو قرار کلی خوش بگذرع..
بعد زیر لب گفت:حتما از خوشحالی گفت دستشو نیشون بگیرم!.
وبعد از اتاق رفت بیرون...با قدم های ترسیده جلوی آینه رفتم ک جیغم بلند شد سریع در اتاق باز شد باز اون پسره
-دلژین چیشده
با جیغ گفتم:گمشوو
شونشو بالا انداخت و رفت بیرون
با شگفتی نگاهی ب خودم کردم..موهام کجان؟..چشای روشنم..چرا من این شکلی شدم؟..دوباره دقیق خودمو نگاه کردم..
یهو انگار پرده ای از خاطرات جلوی چشمام اومد..
کاش ی زندگی دوباره ای داشتم..کاش پول داشتم پولی ک میشه همه چیو خرید حتا آدما رو...کاش اعتماد داشتم اعتمادو حمایت داشتم..
-متاسفم دلی جبران میکنم..
-دلژین چیشده..
دلژین...دلژین..دلژین کیه؟..چرا ی پسره ک نمیشناسمش ولی توی چشاش حمایت جار میزنه منو دلژین صدا میکنه!؟..چرا ی اتاق خواب ب این بزرگی دارم ک اندازش برابر حالمونه؟!..
اصلا چرا من اینج...ساکت شدم...
نکنه!..نکنه!..روحم عوض شدع با روح دلژین... #mahi^^
پارت۹
#آلارا
با احساس نوازش های روی گونم و بوسه ای روی گونم سریع چشمامو باز کرد..بابا اومده!؟..اما با دیدن پسری ک بالا سرم بود و داشت گونمو نوازش میکرد چشام گرد شد..هع حتما دارم خواب میبینم آرع بابا دیشب انقدر ب پیمان فکر کردم دارم خواب میبینم شوهر کردم ولی چ شانس بهم رو کردا چ شوهر خوشگلی گیر اوردم
-متاسفم دلی جبران میکنم
بعد گونمو بوسید..آخی شوهرم منو دلی صدا میکنه خب چرا میگه دلی بگه قلبم چی میشه مگه..
لبخند جذابی زد و گفت:امروز نمیفرستمت دانشگاه
چیع!؟..آخه این چ شانسیه تو خوابمم باید اسم اون کوفتی رو بشنوم..
ی ابرو شو داد بالا گفت:خوشحال نشدی؟
وای چقدر شوهر پر حرفی دارم خدایا اینکه خوابه واقعیت نشه صلوات..دیگه خسته شدم از این خواب میخوام بیدار شم..
دستمو ی نیشگونی گرفتم ک فقط دردش اثر کرد ن بیدارشدنم
بیشتر دستمو نیشگون گرفتم ولی هیچی همون پسرع بالا سرم بودو با تعجب نگام میکرد..یهو روی تخت نشستم و روبهش گفتم
-دستمو نیشگون بگیر..
-وا حالت خوبع دلی
-دلیو کوفت دستمو نیشگون بگیر
چشم غره ای رفت ک تو دلم گفتم ایشالا چشات کورشع
دستمو گرفتو و ی نیشگون محکم گرفت ک جیغم در اومد ولی باز من ک خوابم..نگاهی ب اطرافم کردم ک خشک شدم...
-دلژین من دارم میرم آماده بشم توهم آماده شو قرار کلی خوش بگذرع..
بعد زیر لب گفت:حتما از خوشحالی گفت دستشو نیشون بگیرم!.
وبعد از اتاق رفت بیرون...با قدم های ترسیده جلوی آینه رفتم ک جیغم بلند شد سریع در اتاق باز شد باز اون پسره
-دلژین چیشده
با جیغ گفتم:گمشوو
شونشو بالا انداخت و رفت بیرون
با شگفتی نگاهی ب خودم کردم..موهام کجان؟..چشای روشنم..چرا من این شکلی شدم؟..دوباره دقیق خودمو نگاه کردم..
یهو انگار پرده ای از خاطرات جلوی چشمام اومد..
کاش ی زندگی دوباره ای داشتم..کاش پول داشتم پولی ک میشه همه چیو خرید حتا آدما رو...کاش اعتماد داشتم اعتمادو حمایت داشتم..
-متاسفم دلی جبران میکنم..
-دلژین چیشده..
دلژین...دلژین..دلژین کیه؟..چرا ی پسره ک نمیشناسمش ولی توی چشاش حمایت جار میزنه منو دلژین صدا میکنه!؟..چرا ی اتاق خواب ب این بزرگی دارم ک اندازش برابر حالمونه؟!..
اصلا چرا من اینج...ساکت شدم...
نکنه!..نکنه!..روحم عوض شدع با روح دلژین... #mahi^^
۱۴.۴k
۱۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.