فیک
#فیک
((ℊℴ𝒹𝒻𝒶𝓉ℎℯ𝓇)). ₚₐᵣₜ₄
به سمت دانشگاه رفتم که یهو دستای یه نفرو روی شونم حس کردم برگشتم و نگاه کردم یوری بودسریع پریدم توبغلش
سلام خوبی؟
*اره خوبم تو چطوری؟
بدنیستم ... دلم واست تنگ شده بود دختر
*منم همینطور
*خب بگو ببینم خانواده جدیدت خوبن؟
خب اره جیهوپ خیلی مهربونه
*اسمش جیهوپه؟
اره
*ولی من شنیدم خیلی ادم سرد و ترسناکیه ولی خیلی جذابه کلی دختر بهش درخواست دادن ولی درخواست هیچکدومشونو قبول نکردو بی توجه از کنارشون رد میشد عجیبه که باتو انقد مهربونه!ببینم داری راستشو میگی؟؟
خب اره منم همینارو شنیده بودم شاید اولاش باهام سرد بود ولی الان باهام بهتررفتار میکنه بلاخره من دخترشم معلومه که باهم مهربونه
*باباصداش میکنی؟
اوم نمیدونم... گفت که هرچی دوست دارم صداش کنم ولی فقط تو خونه!
*اها
کلاس ها شروع شد و معلم ها اومدن سر کلاساشون امروز روز عجیبیه یه حسی دارم همیشه بعد دانشگاه پرورشگاه میرفتم ولی امروز میرم خونه ی خودم خود خودم حس خوبی بهم میده
(6ساعت بعد)
بلاخره زنگ خونه خورد وسایلمو جمع کردم و دست یوری رو گرفتم باهم رفتیم
*امروز چقد خسته کننده بود
اهوم...
*راستی منم قراره خانواده جدید داشته باشمم(باذوق)
اوه واقعا؟ عالیه
*اهوم
چه حسی داری؟.
*یکم استرس دارم... تو اوموقع چه احساسی داشتی ؟
خب منم مثل تو ولی خب خوشحال بودم
*خب فکنم مسیرمون الان جدا میشه
اره
*خب من برم دیگه فردا میبینمت فعلا
(دست تکون دادن)
به خونه رسیدم و لباسامو عوض کردم به سمت اشپزخونه رفتم تا غذا درست کنم
(ساعت14:30)
مشغول کار کردن بودم که گوشیم زنگ خورد
بله؟
_سلام از دانشگاه اومدی؟
اره نیم ساعتی میشه
_خوبه اماده شو بریم بیرون ناهار بخوریم
یاا نمیتونستی زودتر زنگ بزنی؟ من غذا درست کردم
_تو این نیم ساعت؟ کی وقت کردی(با تعجب)
حالاکه درست کردم
_اوکی امادشو بریم بیرون غذا بخوریم
پس غذایی که من درست کردم چی میشه؟
_خب شب گرمش میکنی
نظرت چیه ناهارو خونه بخوریم شب بریم بیرون غذا بخوریم
_هوفف باشه ده دیقه دیگه میام فعلا
فعلا
رفتم میز بچینم تا جیهوپ بیاد رفتم بالا یکم اتاقم ریخته پاش بود جمع کردم.
صدای در اومد سریع پایین رفتم
سلامم خسته نباشی
_(لبخندی زد) ممنون
سر میز نشستم تا جیهوپ بیاد کمی بعد جیهوپ هم اومد نشست نودل و دوکبوکی درست کرده بودم باچنتا دسر
_خب مدرسه بهت خوشگذشت؟
بله... خب به توچی؟
_مثل بقیه روزا کسل کننده بود
اها...
مرسی واسه حمایتاتون قشنگام🥹
امیدوارم خوشتون اومده باشه🥺❤️
شراط پارت بعد
8لایک 3کامنت
((ℊℴ𝒹𝒻𝒶𝓉ℎℯ𝓇)). ₚₐᵣₜ₄
به سمت دانشگاه رفتم که یهو دستای یه نفرو روی شونم حس کردم برگشتم و نگاه کردم یوری بودسریع پریدم توبغلش
سلام خوبی؟
*اره خوبم تو چطوری؟
بدنیستم ... دلم واست تنگ شده بود دختر
*منم همینطور
*خب بگو ببینم خانواده جدیدت خوبن؟
خب اره جیهوپ خیلی مهربونه
*اسمش جیهوپه؟
اره
*ولی من شنیدم خیلی ادم سرد و ترسناکیه ولی خیلی جذابه کلی دختر بهش درخواست دادن ولی درخواست هیچکدومشونو قبول نکردو بی توجه از کنارشون رد میشد عجیبه که باتو انقد مهربونه!ببینم داری راستشو میگی؟؟
خب اره منم همینارو شنیده بودم شاید اولاش باهام سرد بود ولی الان باهام بهتررفتار میکنه بلاخره من دخترشم معلومه که باهم مهربونه
*باباصداش میکنی؟
اوم نمیدونم... گفت که هرچی دوست دارم صداش کنم ولی فقط تو خونه!
*اها
کلاس ها شروع شد و معلم ها اومدن سر کلاساشون امروز روز عجیبیه یه حسی دارم همیشه بعد دانشگاه پرورشگاه میرفتم ولی امروز میرم خونه ی خودم خود خودم حس خوبی بهم میده
(6ساعت بعد)
بلاخره زنگ خونه خورد وسایلمو جمع کردم و دست یوری رو گرفتم باهم رفتیم
*امروز چقد خسته کننده بود
اهوم...
*راستی منم قراره خانواده جدید داشته باشمم(باذوق)
اوه واقعا؟ عالیه
*اهوم
چه حسی داری؟.
*یکم استرس دارم... تو اوموقع چه احساسی داشتی ؟
خب منم مثل تو ولی خب خوشحال بودم
*خب فکنم مسیرمون الان جدا میشه
اره
*خب من برم دیگه فردا میبینمت فعلا
(دست تکون دادن)
به خونه رسیدم و لباسامو عوض کردم به سمت اشپزخونه رفتم تا غذا درست کنم
(ساعت14:30)
مشغول کار کردن بودم که گوشیم زنگ خورد
بله؟
_سلام از دانشگاه اومدی؟
اره نیم ساعتی میشه
_خوبه اماده شو بریم بیرون ناهار بخوریم
یاا نمیتونستی زودتر زنگ بزنی؟ من غذا درست کردم
_تو این نیم ساعت؟ کی وقت کردی(با تعجب)
حالاکه درست کردم
_اوکی امادشو بریم بیرون غذا بخوریم
پس غذایی که من درست کردم چی میشه؟
_خب شب گرمش میکنی
نظرت چیه ناهارو خونه بخوریم شب بریم بیرون غذا بخوریم
_هوفف باشه ده دیقه دیگه میام فعلا
فعلا
رفتم میز بچینم تا جیهوپ بیاد رفتم بالا یکم اتاقم ریخته پاش بود جمع کردم.
صدای در اومد سریع پایین رفتم
سلامم خسته نباشی
_(لبخندی زد) ممنون
سر میز نشستم تا جیهوپ بیاد کمی بعد جیهوپ هم اومد نشست نودل و دوکبوکی درست کرده بودم باچنتا دسر
_خب مدرسه بهت خوشگذشت؟
بله... خب به توچی؟
_مثل بقیه روزا کسل کننده بود
اها...
مرسی واسه حمایتاتون قشنگام🥹
امیدوارم خوشتون اومده باشه🥺❤️
شراط پارت بعد
8لایک 3کامنت
۹۰۳
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.