فیک (عشق اینه) پارت پنجم

من که تعجب کرده بودم گفتم:پیشنهاد؟چه پیشنهادی؟
گفت:شما رشتتون چیه؟
گفتم:گرافیک چطور؟
گفت:من به یه عکاس شخصی نیاز دارم.ش...شما میتونید عکاس شخصی من بشید؟لطفا پیشنهادمو قبول کنید.
گفتم:خب...خب اینجا چی پس؟مغازه رو کی اداره کنه؟
گفت:اونو من حل میکنم.
گفتم:آخه...
گفت:لطفا
گفتم:باشه.ولی من به ابزار و وسایل نیاز دارم.
گفت:اونم آمادس
گفتم:خیلی خب پس.راستی...عینکتون مونده بود اینجا.بفرمایین.
بعد تشکر کرد و رفت.هیونجین که کل مدت داشت نگامون میکرد،گفت:کیم تهیونگ،یکی از پرطرفدارترین آیدل های کره و یکی از اعضای گروه بی‌تی‌اس اینجا،پیش تو چیکار میکرد؟
گفتم:داستانش طولانیه....(تعریف ماجرا)
بعد هیونجین رفت و نشستم کلی به تهیونگ فک کردم.داشتم فک میکردم که چطور ممکنه.نکنه خوابه؟خودمو نیشکون گرفتم ببینم خوابم یا نه ولی واقعیت بود.کیم تهیونگ بزرگ و معروف،به من پیشنهاد عکس شخصی شدنش رو داده.واو.ا/ت چقد تو خوش شانسی.تمام این مدت داشتم با این افکار لبخند میزدم که در مغازه باز شد و یوجون اومد تو و گفت:سلام ا/ت خانم.شنیدم همون کیم تهیونگی که دستتو به این وضع انداخت،اومده اینجا.تو هم راش دادی به اون اتاق پشتی.
گفتم:هایجین بهت گفته.آره چون اون آیدل و بایس منه.اون منو با یه نفر دیگه اشتباه گرفت.بعدشم تو حق نداری تو تصمیماتی من دخالت کنی.
گفت:من برادرتم.برادرت.خوبیتو می‌خوام.
گفتم:می‌دونم.منم می‌دونم چه تصمیمی برام خوبه و کدومش نیست.الانم اومد بهم پیشنهاد داد که عکاس شخصیش بشم.
گفت:باشه پس خوبه.من دیگه برم.
رفت و نشستم رو صندلیم و آرنجمو گذاشتم رو میز و دستمو گذاشتم روی چونم.تا ساعت ۸ بعد از ظهر مغازه بودم و تصمیم گرفتم برم کافه.مغازه رو بستم و راه افتادم سمت کافه.درو باز کردم.مشتریا تقریبا زیاد بودن...
«لایک،کامنت،فالو»
دیدگاه ها (۱۹)

فیک (عشق اینه) پارت ششم

فیک (عشق اینه) پارت هفتم

فیک (عشق اینه) پارت چهارم

فیک (عشق اینه) پارت سوم

blackpinkfictions پارت ۲۱

پارت ۳ فیک دور اما آشنا

دوست دختر اجاره ای

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط