فیک (عشق اینه) پارت ششم
رفتم نشستم قسمت بار و تصمیم گرفتم یکم مست کنم.همیشه حال میداد.برخلاف همیشه،یه نوشیدنی سنگین گفتم بیارن.هایجین اومد و گفت:میدونی اونی که داری میخوری چقد سنگینه؟
گفتم:آره ولی امتحانش ضرری نداره.بعدشم تنها نیستم که شما ها هستین.
شروع کردم به خوردن.انقد خوردم که حسابش از دستم در رفت.هایجین اومد و لیوانو از دستم گرفت و گفت:من بهت گفتم نخور.پاسو باید بریم.
بلند شدم و منو برد سمت در.انقد مست بودم که اگه یوجون نمیومد و کمرمو نمیگرفت،تو دست هایجین میوفتادم زمین.من وقتی ۱۳ سالم بود،آپاندیسم رو عمل کردم.(موچیا ادمینتون واقعا تو ماه اسفند آپاندیسشو عمل کرده هاا.من الان آپاندیس ندارمممم).بخاطر این عمل،دکتر بهم گفته بود که الکل زیاد نخورم و تا حالا هم انقد سنگین و زیاد نخورده بودم.رفتیم خونه و یوجون منو برد رو تختم.پتو رو روم انداخت تا بخوابم و خودش رفت.ولی من گوشیمو برداشتم و تو نهایت مستی،به تهیونگ پیام دادم.ینی انقد مست بودم که حتی عین آدم هم چیزی تایپ نکردم.فقط نوشتم:کیییییییم تهیونننننننگگگگگگگ.
میدونم خیلی احمقانس.خوابم گرفت و خوابیدم.صبح از خواب بلند شدم.قبل از نگاه کردن به ساعت،به گوشیم نگاه کردم.پیام اومده بود برام.کیم تهیونگ ؟برام پیام فرستاده؟نگاه کردم و دیدم نوشته:چی؟
بالاتر رفتم و پیام خودمو دیدم.از خجالت آب شدم.ودفففف.من براش چی نوشتمممم؟ا/ت احمق.ساعتو نگاه کردم دیدم ۱۲ ظهره و کسی خونه نبود.حتما رفتن سرکار.زود آماده شدم،شیر قهومو خوردم و رفتم سمت مغازه.درو باز کردم دیدم هایجین وایساده پشت میز.بهم گفت:ظهر بخیر ا/ت خانم.من مغازه رو باز کردم تا بیای.
گفتم:مرسی.
در مغازه باز موند و منم پشتم به سمت در بود.به هایجین گفتم:نمیدونی چه گندی زدم.نگو دیشب که مست بودم به تهیونگ پیام دادم.
دیدم هایجین داره پشتمو نگاه میکنه و گفتم:ببینم تو اصن به حرفم گوش میدی؟در حرف نمیزنه هااا.من دارم حرف میزنم.
هایجین گفت:آبجی عزیزم برگرد یکم دستتو نگاه کن.
برگشتم و گفتم:که چی؟...
که با تهیونگ مواجه شدم.چشام گرد شد که گفت:خب خب داشتین میگفتین.
خندید و گفت:من اومدم که ببرمتون به محل کارتون...محل کار جدیدتون.
گفتم:الان؟آخه خیلی یهویی شد.
گفت:منم الان میبرمتون.بفرمایید.
گفتم:اما مغازه...
که هایجین گفت:خواهرم بهونه نیار مغازه با من.خدافظ.خوشبگذره.
رفتم بیرون که تهیونگ منو سوار ونش کرد.تو راه سعی میکردم ازش فاصله بگیرم که گفت:میگم...میشه این [شما] رو بزاریم کنار؟خیلی رو مخمه...
دیگه امتحانام تموم شد.براتون قراره کلییییییی پارت بزارمممم.
«لایک،کامنت،فالو»
گفتم:آره ولی امتحانش ضرری نداره.بعدشم تنها نیستم که شما ها هستین.
شروع کردم به خوردن.انقد خوردم که حسابش از دستم در رفت.هایجین اومد و لیوانو از دستم گرفت و گفت:من بهت گفتم نخور.پاسو باید بریم.
بلند شدم و منو برد سمت در.انقد مست بودم که اگه یوجون نمیومد و کمرمو نمیگرفت،تو دست هایجین میوفتادم زمین.من وقتی ۱۳ سالم بود،آپاندیسم رو عمل کردم.(موچیا ادمینتون واقعا تو ماه اسفند آپاندیسشو عمل کرده هاا.من الان آپاندیس ندارمممم).بخاطر این عمل،دکتر بهم گفته بود که الکل زیاد نخورم و تا حالا هم انقد سنگین و زیاد نخورده بودم.رفتیم خونه و یوجون منو برد رو تختم.پتو رو روم انداخت تا بخوابم و خودش رفت.ولی من گوشیمو برداشتم و تو نهایت مستی،به تهیونگ پیام دادم.ینی انقد مست بودم که حتی عین آدم هم چیزی تایپ نکردم.فقط نوشتم:کیییییییم تهیونننننننگگگگگگگ.
میدونم خیلی احمقانس.خوابم گرفت و خوابیدم.صبح از خواب بلند شدم.قبل از نگاه کردن به ساعت،به گوشیم نگاه کردم.پیام اومده بود برام.کیم تهیونگ ؟برام پیام فرستاده؟نگاه کردم و دیدم نوشته:چی؟
بالاتر رفتم و پیام خودمو دیدم.از خجالت آب شدم.ودفففف.من براش چی نوشتمممم؟ا/ت احمق.ساعتو نگاه کردم دیدم ۱۲ ظهره و کسی خونه نبود.حتما رفتن سرکار.زود آماده شدم،شیر قهومو خوردم و رفتم سمت مغازه.درو باز کردم دیدم هایجین وایساده پشت میز.بهم گفت:ظهر بخیر ا/ت خانم.من مغازه رو باز کردم تا بیای.
گفتم:مرسی.
در مغازه باز موند و منم پشتم به سمت در بود.به هایجین گفتم:نمیدونی چه گندی زدم.نگو دیشب که مست بودم به تهیونگ پیام دادم.
دیدم هایجین داره پشتمو نگاه میکنه و گفتم:ببینم تو اصن به حرفم گوش میدی؟در حرف نمیزنه هااا.من دارم حرف میزنم.
هایجین گفت:آبجی عزیزم برگرد یکم دستتو نگاه کن.
برگشتم و گفتم:که چی؟...
که با تهیونگ مواجه شدم.چشام گرد شد که گفت:خب خب داشتین میگفتین.
خندید و گفت:من اومدم که ببرمتون به محل کارتون...محل کار جدیدتون.
گفتم:الان؟آخه خیلی یهویی شد.
گفت:منم الان میبرمتون.بفرمایید.
گفتم:اما مغازه...
که هایجین گفت:خواهرم بهونه نیار مغازه با من.خدافظ.خوشبگذره.
رفتم بیرون که تهیونگ منو سوار ونش کرد.تو راه سعی میکردم ازش فاصله بگیرم که گفت:میگم...میشه این [شما] رو بزاریم کنار؟خیلی رو مخمه...
دیگه امتحانام تموم شد.براتون قراره کلییییییی پارت بزارمممم.
«لایک،کامنت،فالو»
۱۵.۲k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.