《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
پارت 38
بعد از چند مین رسیدن به تالار و از ماشین پیاده شدم و وارد تالار شدن
ات وقتی وارده تالار شد چشمش اوفتاد به طرف کسی که مثلا پدرش بود
اما اون حتا لیاقت این اسم رو هم نداشت
با نگاه کردن بهش تمام اون کارای که باهاش کرده بود به یا میآورد
کتک هاش توحین هاش هنوز جاهای کبودی روی بدنش که اون مرد باعثش بود کامل خوب نشوده بود و با عصبانیت بهش نگاه میکرد
که دستی روی شونه اش قرار گرفت
جیمین : نگران نباش اون نمیتونه هیچ آسیبی بهت بزنه
ات به طرف جیمین برگشت
ات : خیلی میترسم از اینکه دوباره به اون جهنم برگردم
جیمین دست اش رو گرفت و انگشت هاشو توی انگشت های ات قفل کرد
جیمین : من همیشه کنارتم اجازه نمیدم کسی اذیتت کنه یا بهت آسیب بزنه
ات لبخنده تلخی زد که همون لحضه سون هی و جین اومدن
ات نگاهش هنوز روی جیمین بود که با صدای سون هی نگاهش رو ازش گرفت
سون هی : داداش قرار نیست کسی همسرتو کسی بدزده چرا دستش رو انقدر محکم گرفت
ات و جیمین که تازه متوجه اونا شده بود نگاهش رو از هم گرفت
و به اونا دادن
جیمین : دوختره شیطون باز تو حرف زدی
سون هی چشم غره به جیمین کرد
سون هی : خوب راست میگم ببین دستشو چطوری گرفتی
جیمین : مگه باید از تو اجازه بگیرم
جین : بسه همسر منو اذیت نکن
جیمین : چه زود منو فروختی قبل از اینکه همسر ایشون باشی دوست من بودی
سون هی : خوبی معلومه شوهرم از من طرفداری میکنه
خوی حالا اینارو بیخیال بیان برقصم
سون هی : خوب معلومه شوهرم از من طرفداری میکنه
خوب حالا اینارو بیخیال بیان برقصم
جین دست ات رو برای رقص گرفت سون هی دست جیمین رو با اینکه ات رازی نبود اما به اسرار جین قبول کرد
همه زوج ها درحال رقص بودن که در سون هی روبه به جیمین گفت
سون هی: آماده با همسرت برقصی
سون هی چرخید و جین هم ات رو چرخید و جاهاشون رو عوض کردن
ات با تعجب به جیمین نگاه میکرد
ادامه دارد؟؟؟؟؟؟
https://wisgoon.com/mynhe
پارت 38
بعد از چند مین رسیدن به تالار و از ماشین پیاده شدم و وارد تالار شدن
ات وقتی وارده تالار شد چشمش اوفتاد به طرف کسی که مثلا پدرش بود
اما اون حتا لیاقت این اسم رو هم نداشت
با نگاه کردن بهش تمام اون کارای که باهاش کرده بود به یا میآورد
کتک هاش توحین هاش هنوز جاهای کبودی روی بدنش که اون مرد باعثش بود کامل خوب نشوده بود و با عصبانیت بهش نگاه میکرد
که دستی روی شونه اش قرار گرفت
جیمین : نگران نباش اون نمیتونه هیچ آسیبی بهت بزنه
ات به طرف جیمین برگشت
ات : خیلی میترسم از اینکه دوباره به اون جهنم برگردم
جیمین دست اش رو گرفت و انگشت هاشو توی انگشت های ات قفل کرد
جیمین : من همیشه کنارتم اجازه نمیدم کسی اذیتت کنه یا بهت آسیب بزنه
ات لبخنده تلخی زد که همون لحضه سون هی و جین اومدن
ات نگاهش هنوز روی جیمین بود که با صدای سون هی نگاهش رو ازش گرفت
سون هی : داداش قرار نیست کسی همسرتو کسی بدزده چرا دستش رو انقدر محکم گرفت
ات و جیمین که تازه متوجه اونا شده بود نگاهش رو از هم گرفت
و به اونا دادن
جیمین : دوختره شیطون باز تو حرف زدی
سون هی چشم غره به جیمین کرد
سون هی : خوب راست میگم ببین دستشو چطوری گرفتی
جیمین : مگه باید از تو اجازه بگیرم
جین : بسه همسر منو اذیت نکن
جیمین : چه زود منو فروختی قبل از اینکه همسر ایشون باشی دوست من بودی
سون هی : خوبی معلومه شوهرم از من طرفداری میکنه
خوی حالا اینارو بیخیال بیان برقصم
سون هی : خوب معلومه شوهرم از من طرفداری میکنه
خوب حالا اینارو بیخیال بیان برقصم
جین دست ات رو برای رقص گرفت سون هی دست جیمین رو با اینکه ات رازی نبود اما به اسرار جین قبول کرد
همه زوج ها درحال رقص بودن که در سون هی روبه به جیمین گفت
سون هی: آماده با همسرت برقصی
سون هی چرخید و جین هم ات رو چرخید و جاهاشون رو عوض کردن
ات با تعجب به جیمین نگاه میکرد
ادامه دارد؟؟؟؟؟؟
https://wisgoon.com/mynhe
۴.۳k
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.