مروارید آبی
مروارید آبی
Part ³⁵
_لوکاس این چه حرفیه میزنی؟
+خیله خب برای فرداشب دعوتتون میکنم شام عمارت
خوبه؟
_ (اخم) عمارت نه... ولی رستوران و هستم
م/ ج درسته دخترم با کوک موافقم
پ/ ج درسته مزاحمتون نمیشیم میایم رستوران
=پس فرداشب به حساب من رستوران میریم خوبه؟
$(لبخند) پدربزرگ شما خودتون مهمون هستید (یعنی کوک حساب کنه)
_ مگه لانا نگفت اون دعوت میکنه؟
پس مهمون من و لانا هستید
∆ مهمون تو چرا؟
_لوکاس مثل اینه یادت رفته؟ من و لانا زن و شوهریم جیب من و لانا نداره!
=درسته
$خب عمه جان ساعت چند؟
روبه کوک*
_ساعت هشت
+من با اجازه تون میرم بخوابم شبتون خوش
پاشد رفت*
ویو لانا
از فضای پایین خوشم نمیومد زیادی کسل کننده بود اومدم بالا و یه لباس راحتی پوشیدم که چشمم خورد به تخت دونفره
+خدایا فکر اینجاشو نکرده بودم
تق تق تق صدای در*
+بله؟
_داری چیکار میکنی؟
+چرا اومدی بالا؟
_ دختر ساعت از دوازده هم گذشته
+عاها خب چجوری بخوابیم
اشاره به تخت*
_چاره ای ندارید باید همو یه شب تحمل کنیم (کلافه مرموز)
+ خب پس بشین خط بکش(جدی)
_ها؟(تعجب)
+میگم از وسط تخت خط بکش که به همدیگه نخوریم
_عاهاا خب چه کاریه بیا ملافه رو لول کنیم
+بکن
_کیو؟ (تعجب)
+ملافه رو
ها؟...(ویندوز اومده پایین).. اهااا خب بصبر
پنج دقیقه بعد*
_خب بیا درست کردم
+خوبه
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part ³⁵
_لوکاس این چه حرفیه میزنی؟
+خیله خب برای فرداشب دعوتتون میکنم شام عمارت
خوبه؟
_ (اخم) عمارت نه... ولی رستوران و هستم
م/ ج درسته دخترم با کوک موافقم
پ/ ج درسته مزاحمتون نمیشیم میایم رستوران
=پس فرداشب به حساب من رستوران میریم خوبه؟
$(لبخند) پدربزرگ شما خودتون مهمون هستید (یعنی کوک حساب کنه)
_ مگه لانا نگفت اون دعوت میکنه؟
پس مهمون من و لانا هستید
∆ مهمون تو چرا؟
_لوکاس مثل اینه یادت رفته؟ من و لانا زن و شوهریم جیب من و لانا نداره!
=درسته
$خب عمه جان ساعت چند؟
روبه کوک*
_ساعت هشت
+من با اجازه تون میرم بخوابم شبتون خوش
پاشد رفت*
ویو لانا
از فضای پایین خوشم نمیومد زیادی کسل کننده بود اومدم بالا و یه لباس راحتی پوشیدم که چشمم خورد به تخت دونفره
+خدایا فکر اینجاشو نکرده بودم
تق تق تق صدای در*
+بله؟
_داری چیکار میکنی؟
+چرا اومدی بالا؟
_ دختر ساعت از دوازده هم گذشته
+عاها خب چجوری بخوابیم
اشاره به تخت*
_چاره ای ندارید باید همو یه شب تحمل کنیم (کلافه مرموز)
+ خب پس بشین خط بکش(جدی)
_ها؟(تعجب)
+میگم از وسط تخت خط بکش که به همدیگه نخوریم
_عاهاا خب چه کاریه بیا ملافه رو لول کنیم
+بکن
_کیو؟ (تعجب)
+ملافه رو
ها؟...(ویندوز اومده پایین).. اهااا خب بصبر
پنج دقیقه بعد*
_خب بیا درست کردم
+خوبه
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۶.۹k
- ۱۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط