پارت دوازدهـم "
#پارت_دوازدهـم "
یه نور توی تاریکی پیدا کردم و رفتم کنارش:)
نور چشمم و اذیت میکرد..دستم و جلوی صورتم گرفتم ک کم کم عادت کردم چشمام و چرخوندم و شوگا رو دیدم ک نشسته روی زمین و داره با خودش حرف میزنه:)
ی چیزای بی معنی ای میگفت ولی اسم خودمم توش بود.. هرچی بود به انگلیسی یا کره ای حرف نمیزد.. لبخندی زدم و نزدیکش شدم^^ شوگا: اومدی؟!منتظرت بودم! یونا:منتظر من؟ ولی تو..قرار بود با من بری :)
با پوزخند نگاهم کرد و گفت: نه..قرار بود تو دنبالم بیای..تو گمم کردی پس باید خودت پیدام میکردی:] روی تنه ی درختی نشسته بود.. منم کنارش نشستم و گفتم: خب.. ینی..تا ابد باید اینجا بمونیم؟ شوگا: نه احمـق.. همین الانشم کلی کثیف شدم..بزور دارم تحمل میکنم..اون وقت میخوای اینجا اونم با تو تا ابد دووم بیارم؟ سرم و برگردوندم و گفتم: هروقت تونستی بدون توهین کردن باهام حرف بزنی منم باهات صحبت میکنم! شوگا: میخوام اصن دیگه حرف نزنی! و بعد شروع کرد به خوندن آهنگ زیر لبش..انقد آروم میخوند ک ب زور میشنیدم! آیم یور رینبو.. آیم یور رینبو؟ من رنگین کمون توعم..من میخوام تو روزای ابریت رنگین کمون بشم!
تا جایی ک فهمیدم این آهنگ و میخوند.. دستشو گرفتم و فشردم.. بعد گفتم:هی..منم اینو بلدم! شوگا: خب چیکار کنم؟ یونا:یکم بلند تر بخون.. شروع کرد ب بلند خوندن آهنگ. منم باهاش میخوندم و همراهیش میکردم^^
آهنگ تموم شد.. نگاه هم کردیم و بلنـد خندیدیم..انقد بلند که انگار عقده ی خندیدن داشتیم..صدامون توی کل جنگل پخش شده بود:)
نگاهش کردم و گفتم: تاحالا اینطور نخندیده بودم:) شوگا: مـنم همینطور... ب نظرت پیدامون میکنن؟
یونا: امیدوارم پیدامون کنن!
((پایان پارت ۱۱))
یه نور توی تاریکی پیدا کردم و رفتم کنارش:)
نور چشمم و اذیت میکرد..دستم و جلوی صورتم گرفتم ک کم کم عادت کردم چشمام و چرخوندم و شوگا رو دیدم ک نشسته روی زمین و داره با خودش حرف میزنه:)
ی چیزای بی معنی ای میگفت ولی اسم خودمم توش بود.. هرچی بود به انگلیسی یا کره ای حرف نمیزد.. لبخندی زدم و نزدیکش شدم^^ شوگا: اومدی؟!منتظرت بودم! یونا:منتظر من؟ ولی تو..قرار بود با من بری :)
با پوزخند نگاهم کرد و گفت: نه..قرار بود تو دنبالم بیای..تو گمم کردی پس باید خودت پیدام میکردی:] روی تنه ی درختی نشسته بود.. منم کنارش نشستم و گفتم: خب.. ینی..تا ابد باید اینجا بمونیم؟ شوگا: نه احمـق.. همین الانشم کلی کثیف شدم..بزور دارم تحمل میکنم..اون وقت میخوای اینجا اونم با تو تا ابد دووم بیارم؟ سرم و برگردوندم و گفتم: هروقت تونستی بدون توهین کردن باهام حرف بزنی منم باهات صحبت میکنم! شوگا: میخوام اصن دیگه حرف نزنی! و بعد شروع کرد به خوندن آهنگ زیر لبش..انقد آروم میخوند ک ب زور میشنیدم! آیم یور رینبو.. آیم یور رینبو؟ من رنگین کمون توعم..من میخوام تو روزای ابریت رنگین کمون بشم!
تا جایی ک فهمیدم این آهنگ و میخوند.. دستشو گرفتم و فشردم.. بعد گفتم:هی..منم اینو بلدم! شوگا: خب چیکار کنم؟ یونا:یکم بلند تر بخون.. شروع کرد ب بلند خوندن آهنگ. منم باهاش میخوندم و همراهیش میکردم^^
آهنگ تموم شد.. نگاه هم کردیم و بلنـد خندیدیم..انقد بلند که انگار عقده ی خندیدن داشتیم..صدامون توی کل جنگل پخش شده بود:)
نگاهش کردم و گفتم: تاحالا اینطور نخندیده بودم:) شوگا: مـنم همینطور... ب نظرت پیدامون میکنن؟
یونا: امیدوارم پیدامون کنن!
((پایان پارت ۱۱))
۲۵.۱k
۲۱ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.