خان زاده پارت82
#خان_زاده #پارت82
روم و برگردوندم.
به سختی جلوی خودم و گرفته بودم تا حرف بارش نکنم.
کلافه نفسش و فوت کرد و گفت
_من خیلی عصبی شدم وقتی اون یارو اومد و گفت طلاق تو ازم میگیره.
پوزخندی زدم و هیچی نگفتم.
دستش و زیر چونم گذاشت و خواست سرمو برگردونه که تند از ماشین پیاده شدم.
چند تا نفس عمیق کشیدم. خدایا بهم صبر بده.
پیاده شد،ماشین و دور زد و با کلافگی گفت
_بسه آیلین سوار شو
سرسنگین گفتم
_میخوام هوا بخورم.
بازوم و گرفت و گفت
_نگام کن.
مصرانه نگاهمو به درختا انداختم.
نفسش و فوت کرد و گفت
_داری صبرم و لبریز میکنی.
با طعنه گفتم
_خوبه.اگه قسمت سالمی توی بدنم مونده بزن تا حرصت خالی بشه.
روبه روم ایستاد. دستمو گرفت و گفت
_بزن... انقدر بزن که دلت خنک بشه.
نگاهش کردم و گفتم
_من حرص دلم و با کتک زدن آروم نمیکنم خان زاده
_چی کار کنم آروم بشی؟
بدون مکث گفتم
_ولم کن...
عصبی شد...
_رسم ما این نیست که زن طلاق بدیم. اصلا طلاقت بدم فکر کردی چه حرفایی پشت سر یه زن مطلقه ست؟یا نکنه اون پسره بهت امید داده... که از من طلاق بگیری بری با اون...
بدترین نگاه عمرم و بهش انداختم.
پسش زدم در ماشین و باز کردم و سوار شدم.
لگدی به در زد و پشتش و بهم کرد. دستش و توی جیبش فرو برد و پاکت سیگاری بیرون کشید.
با پوزخند روم و برگردوندم.من دلمو به کجای این ادم خوش میکردم؟
🍁 🍁
روم و برگردوندم.
به سختی جلوی خودم و گرفته بودم تا حرف بارش نکنم.
کلافه نفسش و فوت کرد و گفت
_من خیلی عصبی شدم وقتی اون یارو اومد و گفت طلاق تو ازم میگیره.
پوزخندی زدم و هیچی نگفتم.
دستش و زیر چونم گذاشت و خواست سرمو برگردونه که تند از ماشین پیاده شدم.
چند تا نفس عمیق کشیدم. خدایا بهم صبر بده.
پیاده شد،ماشین و دور زد و با کلافگی گفت
_بسه آیلین سوار شو
سرسنگین گفتم
_میخوام هوا بخورم.
بازوم و گرفت و گفت
_نگام کن.
مصرانه نگاهمو به درختا انداختم.
نفسش و فوت کرد و گفت
_داری صبرم و لبریز میکنی.
با طعنه گفتم
_خوبه.اگه قسمت سالمی توی بدنم مونده بزن تا حرصت خالی بشه.
روبه روم ایستاد. دستمو گرفت و گفت
_بزن... انقدر بزن که دلت خنک بشه.
نگاهش کردم و گفتم
_من حرص دلم و با کتک زدن آروم نمیکنم خان زاده
_چی کار کنم آروم بشی؟
بدون مکث گفتم
_ولم کن...
عصبی شد...
_رسم ما این نیست که زن طلاق بدیم. اصلا طلاقت بدم فکر کردی چه حرفایی پشت سر یه زن مطلقه ست؟یا نکنه اون پسره بهت امید داده... که از من طلاق بگیری بری با اون...
بدترین نگاه عمرم و بهش انداختم.
پسش زدم در ماشین و باز کردم و سوار شدم.
لگدی به در زد و پشتش و بهم کرد. دستش و توی جیبش فرو برد و پاکت سیگاری بیرون کشید.
با پوزخند روم و برگردوندم.من دلمو به کجای این ادم خوش میکردم؟
🍁 🍁
۸.۹k
۰۸ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.