این جز قولات نبود
این جز قولات نبود
«چند پارتی»
p: 3اخر
«5سال بعد»
ا.ت: یه دختر کوچولو داشتم خیلی شبیه خودم بود(هه فک کردین میگم شبیه تهیونگه) اسمشو گذاشتم تیون بازگیر شده بودم توی یه سریالی خیلی معرف شده بودم از کره درخواست دلشتم منم قبول کردم از داداش کوکیم خدافظی کردم با تیون رفتم سوار هواپیما بعد از چند ساعت رسیدیم کره به یاد اون موقعه یه اشکی از گوشه چشم افتاد سریع پاکش کردم رفتم سر صحنه ی فیلمبرداری
&اوه سلام خانم جئون.... این دخترتونه
پنه پس ننمه
&باشه اسمت چیه کوچولو
=تیون
&چقدر کیوتی تو... میشه تو فیلم بازی کنه
مشکل ندارم
&پس لطفا برین پیش مستر کیم تا اندازتونو بگیربن
ا.ت: رفتم با تهیونگ رو به رو شدم یادم نبود اون شرکت بود زدم کف سرم تیون که مثل همیشه کنجکاوانه رفت یکی از پارچه های اونجا رو برداشت که تهیونگ سرش داد زد
_بچه اونو کجا میبری
=به تو چه پیری
_به من میگی پیر؟
=کسی جز شما اینجاست
_مامانت کجاست که بچشو تربیت نمیکنه
ها چته یه پارچس دیگه عه
_ا.ت؟
خانم جئون
_ازدواج کردی؟
فک نمیکنم به شما ربط داشته باشه
=مامان این پیری رو میشناسی؟
_تربیت تو این نیست
اوپا جونگکوک تربیتش کرده به شما ربطی داره (مود کوک: ناله کن ک. و. ن. ک. ش)
_دارم برا شوهرت
_به چپ ترین نقطه راستم
«1ماه بعد»
ا.ت: بلخره این فیلم سینمایی کم تموم شد دنبال تیون لودم نبودش فهمیدم دزدیدنش با گریه رفتم پیش پلیس کل شهر. داشتم دنبالش میگشتم یه شماره ناشناس بهم زنگ زد جواب دادم
_ببین ا.ت بچه ی که از من نباشه رو میکشم
تو غلط میکنی گاو اوسمل بچه ای خودته چطور دلت میاد ها(دادو گریه)
_یعنی این.... کوچولو... بچه ای... منه
اره وقتی شما داشتب با راشل جونت عشق میکردی من باردار بودم(گریه و رفت خونش)
_ببین من معذرت میخام... راشل فقط بخاطر مدارک شرکت امده بود سمتم ببخشید ا.ت معذرت میخام
=مامان چطور با این ازدواج کردی خیلی پیره
_ مرض
=باشه گوه خوردین
_من فقط جونگکوکو ببینم....ا.ت معذرت میخوام
نمیتونم بهت اعتماد کنم
_اگر دوباره تکرار کردم بده جونگکوک بکشم
=میخای من بکشمت
باش (خری بردار من خررررر)
«10سال بعد»
ا.ت: 10سال گذشت منو تهیونگ دوباره شدیم اون دوتا زوج عاشق تیونم باور نمیکرد که اون حرفارو میزنه خلاصه زندگیمون خوبه و امیدوارم اینجوری بمونه
*پایان*
بگین موضوع بدی چی باشه تو پست ابدیم
«چند پارتی»
p: 3اخر
«5سال بعد»
ا.ت: یه دختر کوچولو داشتم خیلی شبیه خودم بود(هه فک کردین میگم شبیه تهیونگه) اسمشو گذاشتم تیون بازگیر شده بودم توی یه سریالی خیلی معرف شده بودم از کره درخواست دلشتم منم قبول کردم از داداش کوکیم خدافظی کردم با تیون رفتم سوار هواپیما بعد از چند ساعت رسیدیم کره به یاد اون موقعه یه اشکی از گوشه چشم افتاد سریع پاکش کردم رفتم سر صحنه ی فیلمبرداری
&اوه سلام خانم جئون.... این دخترتونه
پنه پس ننمه
&باشه اسمت چیه کوچولو
=تیون
&چقدر کیوتی تو... میشه تو فیلم بازی کنه
مشکل ندارم
&پس لطفا برین پیش مستر کیم تا اندازتونو بگیربن
ا.ت: رفتم با تهیونگ رو به رو شدم یادم نبود اون شرکت بود زدم کف سرم تیون که مثل همیشه کنجکاوانه رفت یکی از پارچه های اونجا رو برداشت که تهیونگ سرش داد زد
_بچه اونو کجا میبری
=به تو چه پیری
_به من میگی پیر؟
=کسی جز شما اینجاست
_مامانت کجاست که بچشو تربیت نمیکنه
ها چته یه پارچس دیگه عه
_ا.ت؟
خانم جئون
_ازدواج کردی؟
فک نمیکنم به شما ربط داشته باشه
=مامان این پیری رو میشناسی؟
_تربیت تو این نیست
اوپا جونگکوک تربیتش کرده به شما ربطی داره (مود کوک: ناله کن ک. و. ن. ک. ش)
_دارم برا شوهرت
_به چپ ترین نقطه راستم
«1ماه بعد»
ا.ت: بلخره این فیلم سینمایی کم تموم شد دنبال تیون لودم نبودش فهمیدم دزدیدنش با گریه رفتم پیش پلیس کل شهر. داشتم دنبالش میگشتم یه شماره ناشناس بهم زنگ زد جواب دادم
_ببین ا.ت بچه ی که از من نباشه رو میکشم
تو غلط میکنی گاو اوسمل بچه ای خودته چطور دلت میاد ها(دادو گریه)
_یعنی این.... کوچولو... بچه ای... منه
اره وقتی شما داشتب با راشل جونت عشق میکردی من باردار بودم(گریه و رفت خونش)
_ببین من معذرت میخام... راشل فقط بخاطر مدارک شرکت امده بود سمتم ببخشید ا.ت معذرت میخام
=مامان چطور با این ازدواج کردی خیلی پیره
_ مرض
=باشه گوه خوردین
_من فقط جونگکوکو ببینم....ا.ت معذرت میخوام
نمیتونم بهت اعتماد کنم
_اگر دوباره تکرار کردم بده جونگکوک بکشم
=میخای من بکشمت
باش (خری بردار من خررررر)
«10سال بعد»
ا.ت: 10سال گذشت منو تهیونگ دوباره شدیم اون دوتا زوج عاشق تیونم باور نمیکرد که اون حرفارو میزنه خلاصه زندگیمون خوبه و امیدوارم اینجوری بمونه
*پایان*
بگین موضوع بدی چی باشه تو پست ابدیم
۸.۹k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.