اهوی من
اهوی من
پارت ۱۱۸
اهو:راستی اراد جونم راضی نشدی بریم دانشگاه جادوگر ها؟
اراد:من حرفم یکی نه نه نه
اهو:بدرک اصلا من برات مهمم
اراد:فدات شم من میدونم اونجا چخبره منم و اونجا چی ادم هایی داره منم باهات میام میترسم اگه یک لحظه حواسم نبود مال یکی دیگ شدی چی
اهو:تو ک دوبار بهم خیانت کردی من هربار میبخشمت حالا یک چیزی ازت خواستم نه بگو و فهمیدمک بهم اعتماد نداری
اهو بلند شد گیسو و انا رو بغل کرد حاظر شدن وقتی داشت از خونه میرفت بیرون
اراد:کجا به سلامتی؟
اهو:یکم خرید دارم بعدشم میرم خونه بابام حوصله م سر رفته
اراد:خب باهام بریم
اهو:نه میخوام پیاده روی کنم تو هم استراحت کن
اراد سر اهو گیسو انارو ماچ میکنه و تا بیرون همرایشون میکنه
(اهو)
از خونه زدم بیرون رفتم برای انا پشمک بخرم ک کیف پولم از دستم افتاد تا امدم وردارم یک پسر جوون کیفو پولمو ورداشت
بلند شدم ک کیف پول رو بهم داد
اهو:مرسی خودم ورمیداشتم
پسره:کاری نکردم شما با این دوتا بچه سختتون منم گفتم کمکی بهتون کرده باشم
خواستم حرف بزنم ک یک موتوری کیفمو دزدید پسره با سرعت رفت دنبالشون منم استرس گرفته بودم ک پسره بعد نیم ساعت امد
پسره:گرفتمش
اهو:باشه بشینید رو نیمکت تا من برم یک اب بگیرم
پسره نشست رو نیمکت رفتم براش اب گرفتم بهش دادم نشستم پیشش
اهو:نمدونم چطوری براتون جبران کنم
پسره:جبران لازم نیست وظیفه
سکوت بینمون بود ک
پسره:این دوتا بچه مال شماست اخه بهتون نمخوره دوتا بچه داشته باشید
اهو:اره مال منن ولی اون دختر بزرگم مال من نیست به سرپرستی قبولش کردم وقتی ۶ ماهش بود ولی این کوچلو مال منه
پسره:خوشبحال همسرتون ک خانوم به این زیبایی و با کمالات دارن
اهو لبخندی میزنه
پسره:راستی من خودمو معرفی نکردم من شایان هستم پلیس مبارزه با فساد و مواد مخدر دنبال یک نفرم
اهو:از اشنایتتون خوشبختم من اهوم
شایان:چی اسم قشنگی
اهو:خب ممنون از لطفتون من باید برم بابام منتظرمه و واقعا نمدونم چطوری لطفتون براتون جبران کنم بازممرسی
شایان:جبران لازم نیست ولی یک سوال دیگ دارم ازتون؟
اهو:بفرمایید؟
پارت ۱۱۸
اهو:راستی اراد جونم راضی نشدی بریم دانشگاه جادوگر ها؟
اراد:من حرفم یکی نه نه نه
اهو:بدرک اصلا من برات مهمم
اراد:فدات شم من میدونم اونجا چخبره منم و اونجا چی ادم هایی داره منم باهات میام میترسم اگه یک لحظه حواسم نبود مال یکی دیگ شدی چی
اهو:تو ک دوبار بهم خیانت کردی من هربار میبخشمت حالا یک چیزی ازت خواستم نه بگو و فهمیدمک بهم اعتماد نداری
اهو بلند شد گیسو و انا رو بغل کرد حاظر شدن وقتی داشت از خونه میرفت بیرون
اراد:کجا به سلامتی؟
اهو:یکم خرید دارم بعدشم میرم خونه بابام حوصله م سر رفته
اراد:خب باهام بریم
اهو:نه میخوام پیاده روی کنم تو هم استراحت کن
اراد سر اهو گیسو انارو ماچ میکنه و تا بیرون همرایشون میکنه
(اهو)
از خونه زدم بیرون رفتم برای انا پشمک بخرم ک کیف پولم از دستم افتاد تا امدم وردارم یک پسر جوون کیفو پولمو ورداشت
بلند شدم ک کیف پول رو بهم داد
اهو:مرسی خودم ورمیداشتم
پسره:کاری نکردم شما با این دوتا بچه سختتون منم گفتم کمکی بهتون کرده باشم
خواستم حرف بزنم ک یک موتوری کیفمو دزدید پسره با سرعت رفت دنبالشون منم استرس گرفته بودم ک پسره بعد نیم ساعت امد
پسره:گرفتمش
اهو:باشه بشینید رو نیمکت تا من برم یک اب بگیرم
پسره نشست رو نیمکت رفتم براش اب گرفتم بهش دادم نشستم پیشش
اهو:نمدونم چطوری براتون جبران کنم
پسره:جبران لازم نیست وظیفه
سکوت بینمون بود ک
پسره:این دوتا بچه مال شماست اخه بهتون نمخوره دوتا بچه داشته باشید
اهو:اره مال منن ولی اون دختر بزرگم مال من نیست به سرپرستی قبولش کردم وقتی ۶ ماهش بود ولی این کوچلو مال منه
پسره:خوشبحال همسرتون ک خانوم به این زیبایی و با کمالات دارن
اهو لبخندی میزنه
پسره:راستی من خودمو معرفی نکردم من شایان هستم پلیس مبارزه با فساد و مواد مخدر دنبال یک نفرم
اهو:از اشنایتتون خوشبختم من اهوم
شایان:چی اسم قشنگی
اهو:خب ممنون از لطفتون من باید برم بابام منتظرمه و واقعا نمدونم چطوری لطفتون براتون جبران کنم بازممرسی
شایان:جبران لازم نیست ولی یک سوال دیگ دارم ازتون؟
اهو:بفرمایید؟
۴.۱k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.