اهوی من
اهوی من
پارت ۱۱۶
اهو: هرکاری میخواین بکنید ولی زشته
رفتم پیش کمند نشستم
اهو:خب از خودتون بگید
کمند: من مدیر دانشگاه جادوگر هام
اهو: چی دانشگاه جادوگرها؟ مگه فقط تو فیلم ها نبود
کمند: نه تو واقعیت هم هست
اهو: چی جالب حتما خیلی شگفت انگیزه من عاشق اینجور جاهام
کمند: شنیدم هنوز نمتونی قدرت هاتو کنترل کنی درسته؟
اهو: اره هنوز نمتونم کنترل کنم وبجز اون قدرت هایی برام اشکار میشه ک خیلی بده مثلا دیدن سایه مرگ
کمند: میخوای بیایی دانشگاه جادوگر ها اونجا یک عالمه خونشام گرگینه و ادم هایی با قدرت هایی ماءالطبیعی هستند
اهو: دوست دارم بیام ولی اراد بچه هارو چیکار کنم
کمند: اقا اراد هم میتونه بیاد اونجا بچه هاهم میتونی به یکی بسپاری
اهو: باشه با اراد مشورت بکنم بیبینم چی میگه بعد بهتون خبر میدم
همگی شام خوردن رفتن کمند ایسان هم اتاق انا رو بهشون دادیم و خیلی پوریا به انا نخ میداد رفتم تو اتاق ک اراد رو تخت لم داده بود و کتاب میخوند لباس هامو عوض کردم ارایشمو پاک کردم رفتم بغل اراد لم دادم
اراد:خسته نباشی امشب بی نظیر بود قشنگ تونستم جلوی ایسان قیافه بگیرم
اهو:خیلی امشب بی تربیت شدی بودی این چی رفتاری بود میکردی
اراد: خب بگو من بی تربیتم یا اون ععع بهم میگ پیر سگ
اهو: حالا اینارو ولش کمند تو دانشگاه جادوگر ها مدیره بهم پیشنهاد ک من تو بریم اونجا ک من به قدرت هام کنترل پیدا کنم بچه هارو هم به یکی بسپاریم
اراد: بخواب اهو تا اون روی سگم بالا نیومده
اهو: وا یعنی چی
اراد: زن این بچت دوروز ازت به دنیا امده این بچه مادر میخواد اون بچه دیگت هم مادر میخواد ما پاشیم مثل این تینجری ها بریم دانشگاه جادوگر ها مگه ما هری پاتریم باز هری پاتر مجرد بود دست بالش باز بود
اهو: چشمم روشن برو مجردی برو بیبینم میخوای قبر کی رو بکنی مردم شوهر دارن ماهم داریم اصلا زنگرفته برای کارگری
اهو پتو رو کشید روشو اونور میکنه
اراد: ناراحت میشی حتما منم تورو میفرستم تنها مگه فیلم هری پاتر ندیدی چی بود چیکارا ک نمکردن تو مدرسه
اهو: اون مدرسه اسم داره نمدونی اسمش هاگوارتز
اراد:حالا هرچی ایش سرمم داد نزن(بابغض)
اهو سرشو از پتو میاره بیرون و خیره میشه به اراد
اراد: چیه نگاه داره مگه ما احساس نداریم چطور شما دخترا سرتون داد میزنیم گریه میکنیم خب منم ناراحت میشم من شوهرتم یک غروری دارم شاید کثافت باشم شاید بهت خیانت کردم ولی دوست ک دارم شوهرت ک هستم همیشه احترامو جلوی بچه ها بقیه داشتی حالا هم تو تنهایی هرچی بگی حق داری ولی سرم داد میزنی ناراحت میشم
اهو میپره تو بغل اراد و چشام هاشو میزاره روهم
اهو:معذرت میخوام سرت داد زدم برای اینک منو ببخشی فردا برات پاستیل شکری میخرم
اراد: باشه فردا برات میگیرم حالا نمخواد غیر مستقیم بگی
پارت ۱۱۶
اهو: هرکاری میخواین بکنید ولی زشته
رفتم پیش کمند نشستم
اهو:خب از خودتون بگید
کمند: من مدیر دانشگاه جادوگر هام
اهو: چی دانشگاه جادوگرها؟ مگه فقط تو فیلم ها نبود
کمند: نه تو واقعیت هم هست
اهو: چی جالب حتما خیلی شگفت انگیزه من عاشق اینجور جاهام
کمند: شنیدم هنوز نمتونی قدرت هاتو کنترل کنی درسته؟
اهو: اره هنوز نمتونم کنترل کنم وبجز اون قدرت هایی برام اشکار میشه ک خیلی بده مثلا دیدن سایه مرگ
کمند: میخوای بیایی دانشگاه جادوگر ها اونجا یک عالمه خونشام گرگینه و ادم هایی با قدرت هایی ماءالطبیعی هستند
اهو: دوست دارم بیام ولی اراد بچه هارو چیکار کنم
کمند: اقا اراد هم میتونه بیاد اونجا بچه هاهم میتونی به یکی بسپاری
اهو: باشه با اراد مشورت بکنم بیبینم چی میگه بعد بهتون خبر میدم
همگی شام خوردن رفتن کمند ایسان هم اتاق انا رو بهشون دادیم و خیلی پوریا به انا نخ میداد رفتم تو اتاق ک اراد رو تخت لم داده بود و کتاب میخوند لباس هامو عوض کردم ارایشمو پاک کردم رفتم بغل اراد لم دادم
اراد:خسته نباشی امشب بی نظیر بود قشنگ تونستم جلوی ایسان قیافه بگیرم
اهو:خیلی امشب بی تربیت شدی بودی این چی رفتاری بود میکردی
اراد: خب بگو من بی تربیتم یا اون ععع بهم میگ پیر سگ
اهو: حالا اینارو ولش کمند تو دانشگاه جادوگر ها مدیره بهم پیشنهاد ک من تو بریم اونجا ک من به قدرت هام کنترل پیدا کنم بچه هارو هم به یکی بسپاریم
اراد: بخواب اهو تا اون روی سگم بالا نیومده
اهو: وا یعنی چی
اراد: زن این بچت دوروز ازت به دنیا امده این بچه مادر میخواد اون بچه دیگت هم مادر میخواد ما پاشیم مثل این تینجری ها بریم دانشگاه جادوگر ها مگه ما هری پاتریم باز هری پاتر مجرد بود دست بالش باز بود
اهو: چشمم روشن برو مجردی برو بیبینم میخوای قبر کی رو بکنی مردم شوهر دارن ماهم داریم اصلا زنگرفته برای کارگری
اهو پتو رو کشید روشو اونور میکنه
اراد: ناراحت میشی حتما منم تورو میفرستم تنها مگه فیلم هری پاتر ندیدی چی بود چیکارا ک نمکردن تو مدرسه
اهو: اون مدرسه اسم داره نمدونی اسمش هاگوارتز
اراد:حالا هرچی ایش سرمم داد نزن(بابغض)
اهو سرشو از پتو میاره بیرون و خیره میشه به اراد
اراد: چیه نگاه داره مگه ما احساس نداریم چطور شما دخترا سرتون داد میزنیم گریه میکنیم خب منم ناراحت میشم من شوهرتم یک غروری دارم شاید کثافت باشم شاید بهت خیانت کردم ولی دوست ک دارم شوهرت ک هستم همیشه احترامو جلوی بچه ها بقیه داشتی حالا هم تو تنهایی هرچی بگی حق داری ولی سرم داد میزنی ناراحت میشم
اهو میپره تو بغل اراد و چشام هاشو میزاره روهم
اهو:معذرت میخوام سرت داد زدم برای اینک منو ببخشی فردا برات پاستیل شکری میخرم
اراد: باشه فردا برات میگیرم حالا نمخواد غیر مستقیم بگی
۵.۵k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.