همون قبلی

☆همون قبلی ☆
(تام)
[تام چون همه رو ایگنور میکرد اگه تحقیرت میکرد همه می فهمیدن که ا.ت برای تام با بقیه فرق داره پس ترجیه داد که تو رو هم مثل بقیه ایگنور کنه ]
*وقتی توی کلاس معجون سازی باهم هم گروهی شدین به این فکر می کردی که بد نیست بعد از کلاس بهش اعتراف کنی کل تایم کلاس حواست پرت دقت تام روی معجون بود و تام هر چند لحظه بهت می‌گفت تا یکی از گیاه های روی میز رو بدی بهش تا بریزه توی معجون شما اولین نفر معجون رو درست کردین و رفتین سر جاهاتون بشینین تو کل تایم به تام نگاه میکردی که ا.د هم معجونش رو سریع درست کردن اومد پیشت و رو میز نشست گفت * ا.د : کجایی دختر ا.ت : بنظرت برم بهش بگم؟ * ا.د یه چند لحظه ای فکر کرد *ا.د : اره فکر بدیم نیست بالاخره پایان میدی به این قربون صدقه رفتن از دور * چند تا ضربه ی الکی روی پاش که مثلا باهاش دعوا کردی( چون معمولا دخترا دوستاشونو اینجوری میزنن ) * ا.ت : الکی نگو من اینجوری نیستم ا.د : چرا هستی*زنگ خورد *ا.د : بدو بدو برو بهش بگو *ا.ت از سر جاش بلند شدی و رفتی پیش تام*ا.ت : تام * تام یهو برگشت *تام : بله ا.ت ا.ت : تام من دوست دارم * خیلی ریلکس جواب داد تام : تو اولین نفری نیستی که اینو میگی و البته جواب رد می شنوی * خیلی ناراحت شده بودی بخاطر همین رفتی سمت اتاقت ا.د که تو رو دید که خیلی ناراحت بودی اومد دنبالت وقتی رسید به اتاقت دید که داری قرص میخوری و اومد قرص ها رو ازت گرفت و تو رو با خودش برو پیش خانم پامفری تا معدت رو شست شو بده توی تایمی که داشتن معدت رو شست شو می دادن ا.د رفت پیش تام و باهاش دعوا کرد که چرا اینجوری قلب تو رو شکونده تام هم که فهمید چه بلائی سر خودت آوردی سریع اومد پیشت و گفت * تام : ا.ت تو دیگه حق نداری همچین کاری با خودت بکنی ا.ت : برا چی نکنم وقتی کسی که دوسش دارم دوست نداره تام : جرئت داری یه بار دیگه همینو بگو ا.ت : مگه دارم دروغ میگم تام : آره داری دروغ میگی چون من دوست دارم
.
.
.
.
.
امیدوارم خوشتان اومده باشه ☆♡☆♡☆♡☆