پارت :18
پارت :18
برده ارباب زاده...
به سمت بومگیو رفت و دستش را دورش انداخت و بغلش کرد صورتش را به کمر بومگیو چسپاند خوش بوی که از لباس و بدن بومگیو می آمد میشود فهمید که رفته حموم ...
بومگیو کسی بود که به خوش بوی و تمیزی معروف بود پس معلومه که نمیزاره لباسش کثیف باشه ...
یونجون بیشتر او را در آغوشش کشید و بوسه ای روی گردن بومگیو گذاشت چشماشو بست و موهای پسرک را بو کرد رهایه یاسمینی پسرک را استشمام کرد ....
آرام گفت ...
" چی میشود اگه همیشه آنقدر آرام باشی و بزاری بغلت کنم بدون اینکه صدمه ببینی "
بدن بومگیو مور مور شد از بوی که یونجون میداد میشود فهمید حسابی ویسکی خورده و کامل هوشیار نیست ...
بومگیو خودش هم نمیدونست چرا ولی به سمت یونجون برگشت حالا صورت هر دو پسر رو به روی هم قرار داشت ولی هنوز هم یونجون فکر میکرد بومگیو خوابه ...
یونجون دوباره دستش را دور کمر پسر انداخت و ادامه داد و گفت ...
" باید چیکار کنم از من خوشت بیاد؟! من دارم تمام تلاشم رو میکنم تا یکم هم که شده از من خوشت بیاد ....باید چیکار کنم ؟!"
حرف های آخرش را نتوانست درست بزند آخه محض رضای فاک بغض سراغش آمد آدم وقتی چیزی را تعریف میکند و بغض میکند به این معناست که واقعا برای اون تلاش کرده و صدمه دیده ....
بومگیو چشماشو باز کرد و به یونجون نگاه کرد یونجون هم به بومگیو نگاه کرد البته از قبل نگاهش قفل صورت بومگیو بود ....
بومگیو از اینکه صدای یونجون لرزید تعجب کرده بود یعنی یونجون حالا داشت گریه می کرد؟!
گریه نمیکرد ولی برق اشک در چشمانش در این تاریکی هم معلوم بود ...
یونجون ادامه داد ...
" چرا ازم متنفری ؟! ولی من که کاری نکردم چرا آنقدر ازم متنفری من فقط واقعا احساس بدبختی میکنم "
بومگیو همان طور که به چشم های یونجون نگاه میکرد گفت ...
" نمیدونم چرا خودم هم نمیدونم!!"
بومگیو ملایم تر از تمام مدت های که با یونجون بود حرف زد ....
یونجون با صدای شکسته و غم زده گفت ...
" تظاهر کن ازم متنفر نیستی منم تظاهر میکنم یه روزی قرار مال من بشی "
بومگیو از این لحن شکسته و خسته یونجون تعجب کرد مگه چقدر سختی دیده بود که چنین ناراحت بود ؟!
یونجون ادامه داد...
" قسم میخورم دیگه نمیتونم تحمل کنم ببینم کسی که دوسش دارم ازم متنفر باشه و هر روز آرزو مرگم رو بکنه مهربون تر باش عزیز کرده بی رحم دلم "
بومگیو فقط در سکوت نگاه میکرد
ادامه دارد...
برده ارباب زاده...
به سمت بومگیو رفت و دستش را دورش انداخت و بغلش کرد صورتش را به کمر بومگیو چسپاند خوش بوی که از لباس و بدن بومگیو می آمد میشود فهمید که رفته حموم ...
بومگیو کسی بود که به خوش بوی و تمیزی معروف بود پس معلومه که نمیزاره لباسش کثیف باشه ...
یونجون بیشتر او را در آغوشش کشید و بوسه ای روی گردن بومگیو گذاشت چشماشو بست و موهای پسرک را بو کرد رهایه یاسمینی پسرک را استشمام کرد ....
آرام گفت ...
" چی میشود اگه همیشه آنقدر آرام باشی و بزاری بغلت کنم بدون اینکه صدمه ببینی "
بدن بومگیو مور مور شد از بوی که یونجون میداد میشود فهمید حسابی ویسکی خورده و کامل هوشیار نیست ...
بومگیو خودش هم نمیدونست چرا ولی به سمت یونجون برگشت حالا صورت هر دو پسر رو به روی هم قرار داشت ولی هنوز هم یونجون فکر میکرد بومگیو خوابه ...
یونجون دوباره دستش را دور کمر پسر انداخت و ادامه داد و گفت ...
" باید چیکار کنم از من خوشت بیاد؟! من دارم تمام تلاشم رو میکنم تا یکم هم که شده از من خوشت بیاد ....باید چیکار کنم ؟!"
حرف های آخرش را نتوانست درست بزند آخه محض رضای فاک بغض سراغش آمد آدم وقتی چیزی را تعریف میکند و بغض میکند به این معناست که واقعا برای اون تلاش کرده و صدمه دیده ....
بومگیو چشماشو باز کرد و به یونجون نگاه کرد یونجون هم به بومگیو نگاه کرد البته از قبل نگاهش قفل صورت بومگیو بود ....
بومگیو از اینکه صدای یونجون لرزید تعجب کرده بود یعنی یونجون حالا داشت گریه می کرد؟!
گریه نمیکرد ولی برق اشک در چشمانش در این تاریکی هم معلوم بود ...
یونجون ادامه داد ...
" چرا ازم متنفری ؟! ولی من که کاری نکردم چرا آنقدر ازم متنفری من فقط واقعا احساس بدبختی میکنم "
بومگیو همان طور که به چشم های یونجون نگاه میکرد گفت ...
" نمیدونم چرا خودم هم نمیدونم!!"
بومگیو ملایم تر از تمام مدت های که با یونجون بود حرف زد ....
یونجون با صدای شکسته و غم زده گفت ...
" تظاهر کن ازم متنفر نیستی منم تظاهر میکنم یه روزی قرار مال من بشی "
بومگیو از این لحن شکسته و خسته یونجون تعجب کرد مگه چقدر سختی دیده بود که چنین ناراحت بود ؟!
یونجون ادامه داد...
" قسم میخورم دیگه نمیتونم تحمل کنم ببینم کسی که دوسش دارم ازم متنفر باشه و هر روز آرزو مرگم رو بکنه مهربون تر باش عزیز کرده بی رحم دلم "
بومگیو فقط در سکوت نگاه میکرد
ادامه دارد...
۱.۴k
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.