پارت:19
پارت:19
برده ارباب زاده ...
بومگیو فقط در سکوت به یونجون نگاه میکرد شاید حق با یونجون بود باید یکم درکش میکرد شاید اگه خودشو جای یونجون می گذاشت درکش میکرد شاید هم نه ولی تا جای که فهمید هیچ کس دلش نمی خواهد عاشق هم جنس خودش باشد عشق برای آن ها سخت تر از هر چیزی هست مخصوصا زمانی که یک طرفه باشد آدم داغون میشه و اینو بومگیو از لحن شکسته یونجون فهمید ...
مردی که هیچ کسی اشک ریختنش را ندیده حالا داشت گریه میکرد به خاطر درد عشق پس حتما خیلی براش سخته ...
بومگیو دستش را بلند کرد و با شصتش اشک روی گونه های یونجون رو تمیز کرد ...
چرا نمیتونست با احساسش کنار بیاد ؟ چرا نمیتونست فقط یکم مهربون تر باشه ...
یونجون دست هایش را بالا برد و با هر دو دستش دو طرف صورت پسرک را گرفت بعد از اینکه کامل صورت پسرک را برانداز کرد لب زد ...
" فکر کنم آخرین بار باشه ...
دیگه نمیتونم تو رو به زور کنار خودم نگه دارم "
بومگیو با تعجب نگاه کرد حالا دیگه مطمهن بود یونجون جدیه ...
یونجون چشم هایش را بست و لب هایش را به لب های بومگیو نزدیک کرد حالا لب های یونجون با لب های بومگیو برخورد کرده بود بومگیو دیگه مخالفت نمیکرد شاید فقط امشب رو نمی خواست مخالفت کنه ....بومگیو هم چشم هایش را بست لب های یونجون خیلی آرام روی لب های پسرک می لغزید بومگیو میتونست احساس کنه با هر لمس یونجون حرارت بدنش میرفت بالا بومگیو هم دست هایش را روی گردن یونجون گذاشت و حالا این یک بوسه دو نفره بود هر دو با اشتیاق هم دیگر را می بوسیدن شاید کاری که حالا بومگیو داشت میکرد پشیمانی نداشت چون خودش راضی بود انگار که می خواست فقط یکم هم که شده با یونجون مهربون باشه و بهش اجازه بده چند ساعتی را کنار بومگیو خوشحال باشه و فکر کنه واقعا میتونه بومگیو رو داشته باشه همان ولی براش عجیب بود که چطور اولین باری که یونجون او را بوسید همچین احساسی نداشت ولی حالا هر بیشتر می خواست آن لب های نرم و پفکی رو ببوسد .....
یونجون دست از بوسیدن بومگیو برداشت و به چشمانش نگاه کرد هر دو نفس نفس میزدن ..
یونجون بار دیگر بومگیو را بوسید ولی این بار خیلی کوتا فقط چند ثانیه ...
یونجون بومگیو را بغل کرد و خودش را توی بغل بومگیو مخفی کرد بومگیو هم دست هایش را دور او حلقه کرد ....
" بومگیو بزار فقط امشب رو توی بغلت بخوابم "
بومگیو لبخند کم رنگی زد و گفت
" بخواب "
ادامه دارد ....
برده ارباب زاده ...
بومگیو فقط در سکوت به یونجون نگاه میکرد شاید حق با یونجون بود باید یکم درکش میکرد شاید اگه خودشو جای یونجون می گذاشت درکش میکرد شاید هم نه ولی تا جای که فهمید هیچ کس دلش نمی خواهد عاشق هم جنس خودش باشد عشق برای آن ها سخت تر از هر چیزی هست مخصوصا زمانی که یک طرفه باشد آدم داغون میشه و اینو بومگیو از لحن شکسته یونجون فهمید ...
مردی که هیچ کسی اشک ریختنش را ندیده حالا داشت گریه میکرد به خاطر درد عشق پس حتما خیلی براش سخته ...
بومگیو دستش را بلند کرد و با شصتش اشک روی گونه های یونجون رو تمیز کرد ...
چرا نمیتونست با احساسش کنار بیاد ؟ چرا نمیتونست فقط یکم مهربون تر باشه ...
یونجون دست هایش را بالا برد و با هر دو دستش دو طرف صورت پسرک را گرفت بعد از اینکه کامل صورت پسرک را برانداز کرد لب زد ...
" فکر کنم آخرین بار باشه ...
دیگه نمیتونم تو رو به زور کنار خودم نگه دارم "
بومگیو با تعجب نگاه کرد حالا دیگه مطمهن بود یونجون جدیه ...
یونجون چشم هایش را بست و لب هایش را به لب های بومگیو نزدیک کرد حالا لب های یونجون با لب های بومگیو برخورد کرده بود بومگیو دیگه مخالفت نمیکرد شاید فقط امشب رو نمی خواست مخالفت کنه ....بومگیو هم چشم هایش را بست لب های یونجون خیلی آرام روی لب های پسرک می لغزید بومگیو میتونست احساس کنه با هر لمس یونجون حرارت بدنش میرفت بالا بومگیو هم دست هایش را روی گردن یونجون گذاشت و حالا این یک بوسه دو نفره بود هر دو با اشتیاق هم دیگر را می بوسیدن شاید کاری که حالا بومگیو داشت میکرد پشیمانی نداشت چون خودش راضی بود انگار که می خواست فقط یکم هم که شده با یونجون مهربون باشه و بهش اجازه بده چند ساعتی را کنار بومگیو خوشحال باشه و فکر کنه واقعا میتونه بومگیو رو داشته باشه همان ولی براش عجیب بود که چطور اولین باری که یونجون او را بوسید همچین احساسی نداشت ولی حالا هر بیشتر می خواست آن لب های نرم و پفکی رو ببوسد .....
یونجون دست از بوسیدن بومگیو برداشت و به چشمانش نگاه کرد هر دو نفس نفس میزدن ..
یونجون بار دیگر بومگیو را بوسید ولی این بار خیلی کوتا فقط چند ثانیه ...
یونجون بومگیو را بغل کرد و خودش را توی بغل بومگیو مخفی کرد بومگیو هم دست هایش را دور او حلقه کرد ....
" بومگیو بزار فقط امشب رو توی بغلت بخوابم "
بومگیو لبخند کم رنگی زد و گفت
" بخواب "
ادامه دارد ....
۵.۰k
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.