تصادف شیرین قسمت سیزدهممثل همیشه بدون توجه به اطرافم وار
تصادف شیرین قسمت سیزدهم:مثل همیشه بدون توجه به اطرافم وارد خونه شدم،در رو باز کردم که با اولین کسی که مواجه شدم...با دیدنش اخمام روکشیدم تو هم و به تکون دادن سرم اکتفا کردم،این اینجا چیکار میکرد؟بعد از سلام علیک با بچه ها پانیذ بهش اشاره کرد و گفت:آرمان،ایشون گلسا،صمیمی ترین دوست دوران دبیرستانم که به لطف تصادف تو پیداش کردم... و با محبت بهش خیره شد،همینو کم داشتم...که با کسی باهاش تصادف کردم،یا بهتره بگم با کسی که نزدیک بود منو بکشه اومده بودم مسافرت...واقعا مسخرست...
غروب بود،از ویلا زدم بیرون،بچه ها گفتن چند دقیقه دیگه میان تا والیبال بازی کنیم...
روبروی دریا،روی شن هانشستم،دستم رو تو جیب شلوارم فرو کردم و جعبه سیگارم رو بیرون آوردم،ضربه ای زیر پاکت زرورقی زدم،نخ سیگاری ازش زد بیرون،با انگشت شست و اشارم برداشتم و گذاشتم روی لبم،فندکم رو از جیبم درآوردم و سیگار رو روشت کردم...با پک های عمیق دودش رو به ریه هام می فرستادم و اصلا نگران آسیب رسوندن بهشون نبودم...تو دانشگاه خونده بودم که سیگار بیشترین آسیب رو به قلب و ریه میزنه،ولی اگه این هم نبود با چی آروم می شدم؟
غروب بود،از ویلا زدم بیرون،بچه ها گفتن چند دقیقه دیگه میان تا والیبال بازی کنیم...
روبروی دریا،روی شن هانشستم،دستم رو تو جیب شلوارم فرو کردم و جعبه سیگارم رو بیرون آوردم،ضربه ای زیر پاکت زرورقی زدم،نخ سیگاری ازش زد بیرون،با انگشت شست و اشارم برداشتم و گذاشتم روی لبم،فندکم رو از جیبم درآوردم و سیگار رو روشت کردم...با پک های عمیق دودش رو به ریه هام می فرستادم و اصلا نگران آسیب رسوندن بهشون نبودم...تو دانشگاه خونده بودم که سیگار بیشترین آسیب رو به قلب و ریه میزنه،ولی اگه این هم نبود با چی آروم می شدم؟
- ۵.۳k
- ۲۰ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط