اسم: چرا من
اسم: چرا من
پارت ۴۷
لونا قهر کرد خواست بره که یهو دستش کشیده شد و پرت شد تو بغل جئون
جئون: خوبه یک دقیقه هم قهر نکردم بعد می خوای ولم کنی بری دختره چش سفید می دونی چقدر دوست دارم برای همین اذیتم می کنی اگه باهام قهر کنی دیگه دخترکی ندارم نازش بکشم خنگول من دیوونه وار دوستت دارم دیگه قهر نکنیا
لونا: نمی خوام ( داره ناز می کنه ) (نویسنده: چش سفید برای بچه من ناز می کنی)
جئون: دوست دارم ( محکم بغلش کرد)
لونا: منم ........ دوست دارم ( اونم جئون محکم بغلش کرد)
جئون: پرنسسم......با من ازدواج می کنی
لونا: هان....چی .... الان... معلومه ازدواج می کنم
جئون: دوست دارم....بیا زود تر ازدواجمون رسمی کنیم
لونا: هر وقت تو بگی
جئون: دست من بود الان ازدواج کرده بودیم........ولی بیا هفته دیگه ازدواج کنیم
لونا: باشه هر چی زود تر بهتر
جئون: قبوله پس......
راوی: روز ازدواج این دو عاشق رسید جئون که جلوی در اتاق منتظر لونا بود که انتظار تموم شد لونا که مثل فرشته ها شده بود اومد جئون آروم دست فرشته اش گرفته بود به سمت پله ها حرکت کردن همه با شوق دست میزدن مراسم خیلی بزرگ بود در حدی که تمام دوستای لونا اومده بودن و همین طور الکس و دوست دخترش که همون لیا بود تمام شریک های جئون اومده بودن وقتی ختبه عقد خونده شد همه شروع کردن دست زدن و بالاخره جئون به عشقش رسید همه کم کم میومدن تبریک گفتن
سوک هون: تبریک میگم لونا
لونا: ممنون
لونا و سوک هون خواستن همدیگه بغل کنن که جئون به جای لونا سوک هون بغل کرد
سوک هون: آقای داماد چه غیرتی هستن ( خنده )
لونا: عشقم ما ازدواج کردیم چرا غیرتی میشی
جئون : می دونم قشنگم
الکس:
پارت ۴۷
لونا قهر کرد خواست بره که یهو دستش کشیده شد و پرت شد تو بغل جئون
جئون: خوبه یک دقیقه هم قهر نکردم بعد می خوای ولم کنی بری دختره چش سفید می دونی چقدر دوست دارم برای همین اذیتم می کنی اگه باهام قهر کنی دیگه دخترکی ندارم نازش بکشم خنگول من دیوونه وار دوستت دارم دیگه قهر نکنیا
لونا: نمی خوام ( داره ناز می کنه ) (نویسنده: چش سفید برای بچه من ناز می کنی)
جئون: دوست دارم ( محکم بغلش کرد)
لونا: منم ........ دوست دارم ( اونم جئون محکم بغلش کرد)
جئون: پرنسسم......با من ازدواج می کنی
لونا: هان....چی .... الان... معلومه ازدواج می کنم
جئون: دوست دارم....بیا زود تر ازدواجمون رسمی کنیم
لونا: هر وقت تو بگی
جئون: دست من بود الان ازدواج کرده بودیم........ولی بیا هفته دیگه ازدواج کنیم
لونا: باشه هر چی زود تر بهتر
جئون: قبوله پس......
راوی: روز ازدواج این دو عاشق رسید جئون که جلوی در اتاق منتظر لونا بود که انتظار تموم شد لونا که مثل فرشته ها شده بود اومد جئون آروم دست فرشته اش گرفته بود به سمت پله ها حرکت کردن همه با شوق دست میزدن مراسم خیلی بزرگ بود در حدی که تمام دوستای لونا اومده بودن و همین طور الکس و دوست دخترش که همون لیا بود تمام شریک های جئون اومده بودن وقتی ختبه عقد خونده شد همه شروع کردن دست زدن و بالاخره جئون به عشقش رسید همه کم کم میومدن تبریک گفتن
سوک هون: تبریک میگم لونا
لونا: ممنون
لونا و سوک هون خواستن همدیگه بغل کنن که جئون به جای لونا سوک هون بغل کرد
سوک هون: آقای داماد چه غیرتی هستن ( خنده )
لونا: عشقم ما ازدواج کردیم چرا غیرتی میشی
جئون : می دونم قشنگم
الکس:
۱.۳k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.