پارت ۵۵
پارت ۵۵
#سایه2
┈───┈───┈──┈──
تهیونگ:اصابم خورد تر شد
بلند شدم و بی اهمیت به دردی که تو دستم پیچیده بود محکم کوبیدمش به دیوار اتاقم
یه دستمو گذاشتم زیر گلوش
دختره ی هرزه
نه قلب مادر بزرگت درد میکنه
نه اومدی که خدمتکار زن من باشی
فقط با نقشه اومدی که جاسوسی منو بکنی
آره؟
به کییی به کی عوضیییی؟
ا.ت:در اتاق و باز کردم که دیدم تهیونگ داره سر وویونگ داد میزنه و وویونگ تا حد مرگ ترسیده
چ.چی چی میگی تهیونگ
چیکارش داری؟؟؟؟
تهیونگ:دم گوش وویونگ لب زدم
خیلی شانس اووردی که ا.ت اومد
ولی من خیلی کارت دارم
محکم هلش دادم رو زمین و گفتم
گمشو بیرون
تا بعدا به حسابت برسم
قبل اینکه از اتاق بره بیرون داد زدم
هی چانگهو
چانگ هو:بله قربان
تهیونگ:این دختر
اشاره ای به وویونگ کردم
حواست بهش باشه.
به هیچ وجه از عمارت بیرون نمیره
فهمیدی؟
حالا حالا ها کار دارم با این دختر چموش
ا.ت:گرفتم از دست وویونگ و بردمش تو اتاقم
وویونگ:نتونستم جلوی خودمو بگیرم و شروع کردم به گریه کردن
ا.ت:و...وویونگ
میشه گریه نکنیی؟
منم گریه میکنما
دستشو گرفتم و کشیدم توی بغلم
وویونگ:با هق هق لب زدم
چیزی به یونگی یا جیمیننمیگی
باشه ا.ت؟؟
ا.ت:سرمو تکون دادم
خوابوندمش رو تخت
یکم چشاتو ببند بخواب خب؟
وویونگ:نمیتونم ا.ت
همه نقشه هامون نقش بر آب شد..
__
┈───┈───┈──┈──
#سایه2
┈───┈───┈──┈──
تهیونگ:اصابم خورد تر شد
بلند شدم و بی اهمیت به دردی که تو دستم پیچیده بود محکم کوبیدمش به دیوار اتاقم
یه دستمو گذاشتم زیر گلوش
دختره ی هرزه
نه قلب مادر بزرگت درد میکنه
نه اومدی که خدمتکار زن من باشی
فقط با نقشه اومدی که جاسوسی منو بکنی
آره؟
به کییی به کی عوضیییی؟
ا.ت:در اتاق و باز کردم که دیدم تهیونگ داره سر وویونگ داد میزنه و وویونگ تا حد مرگ ترسیده
چ.چی چی میگی تهیونگ
چیکارش داری؟؟؟؟
تهیونگ:دم گوش وویونگ لب زدم
خیلی شانس اووردی که ا.ت اومد
ولی من خیلی کارت دارم
محکم هلش دادم رو زمین و گفتم
گمشو بیرون
تا بعدا به حسابت برسم
قبل اینکه از اتاق بره بیرون داد زدم
هی چانگهو
چانگ هو:بله قربان
تهیونگ:این دختر
اشاره ای به وویونگ کردم
حواست بهش باشه.
به هیچ وجه از عمارت بیرون نمیره
فهمیدی؟
حالا حالا ها کار دارم با این دختر چموش
ا.ت:گرفتم از دست وویونگ و بردمش تو اتاقم
وویونگ:نتونستم جلوی خودمو بگیرم و شروع کردم به گریه کردن
ا.ت:و...وویونگ
میشه گریه نکنیی؟
منم گریه میکنما
دستشو گرفتم و کشیدم توی بغلم
وویونگ:با هق هق لب زدم
چیزی به یونگی یا جیمیننمیگی
باشه ا.ت؟؟
ا.ت:سرمو تکون دادم
خوابوندمش رو تخت
یکم چشاتو ببند بخواب خب؟
وویونگ:نمیتونم ا.ت
همه نقشه هامون نقش بر آب شد..
__
┈───┈───┈──┈──
۶.۴k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.